دردهای فراوان زندگی:
دردهای زیادی در جامعه وجود دارد. بعضی دردها فردی است، بعضی اجتماعی. به طوری که گفته اند:
دل بی غم در این عالم نباشد اگـر بـاشـد بنـی آدم نـباشد
دردِ مریضی های گوناگون جسمی، درد فقر، درد بیکاری، درد بی همسری، درد بی فرزندی، درد یتیمی، درد بی ماشینی، درد بی خانه بودن، درد فاقد شغل مناسب بودن، و… نیز، بسیاری از دردهای روانی. همینطور، درد نگرانی از بلایای طبیعی، چون: سیل، طوفان، زلزله و دردهای متعدد دیگر (بویژه امروزه، درد کرونا) چیزی نیست که برای هر کسی محسوس نباشد.
توجه به دردهای بزرگتر
در میان همۀ دردها، هر دردی که بزرگتر است، برای درمان آن باید بیشتر سرمایه گذاری و تلاش کرد. مثلاً: برای رفع سرما خوردگی، خوردن چند قرص و شیشهای شربت کفایت میکند و زیاد به آن اهمیت نمیدهیم، ولی برای رفع درد بزرگی مثل سرطان، یا مداوای مشکل قلب خود، ممکن است همۀ زندگیمان را هزینه کنیم. این امری طبیعی است، که برای بر طرف کردن دردهای مهمتر و بزرگتر باید جدّی تر بود.
درد اصلی بشر
در میان همۀ دردها و غمها، چه فردی و چه اجتماعی، دردی بزرگتر و جانفرساتر از درد غیبت مولا و صاحبمان حجة بن الحسن (عليه السّلام) وجود ندارد. آن دردی، که همۀ غمها و رنجها در مقابل آن ناچیز است و بلکه درمان همۀ دردها منوط به بر طرف شدن آن است. چون او بیاید، همۀ دردها و غمها التیام مییابد.
چرا دوری ز تو تقدیر ما شد؟ عجب دردی گریبانگیر ما شد!
درمان دردها به ظهور
غم ما جز به ظهور تو مداوا نشود مهـدیا تا تو نیایی دل ما وا نشود
شده ماتمکده عالم ز فراق رخ تو هیچ فریادرسی غیر تو پیدا نشود[۱]
او باید بیاید، تا غم طولانی شیعه پایان یابد. این امام عسکری (علیه السّلام) است که میفرماید:
لَا تَزَالُ شِيعَتُنَا فِي حُزْنٍ حَتَّى يَظْهَرَ وَلَدِيَ الَّذِي بَشَّرَ بِهِ النَّبِيُّ (ص).[۲]
«پیوسته شیعیان ما در غم و اندوه به سر میبرند، تا آن هنگام که فرزندم ـ که پیامبر (صلی الله علیه و آله) به او بشارت داده ـ ظاهر گردد».
چه دردی از این بالاتر، که همۀ انبیا در طول تاریخ یا مظلوم زیسته اند، یا مقتول، یا مسموم، یا مصلوب و …؟
از ابتدای تاریخ بشر، بندگان خدا خواب راحت نداشته اند و همواره در هول و هراس بسر بردهاند. و چه دردی از این کشندهتر، که خون پاک فرزند پیامبر (صلی الله علیه و آله) و یارانش را با أسفبارترین وضع، بر زمین داغ کربلا ریختند و بدنهاشان را لگدمال سم ستوران کردند؟! مصیبتی که ذکرش، نه تنها دل هر انسان آزاده را آتش میزند، بلکه آسمان، زمین، جمادات و نباتات را به گریه انداخت و تحملش بر آسمانیان دشوار آمد؟!
آری! اگر درد فراق و هجران حضرت مهدی (علیه السّلام) پایان یابد، همۀ این دردها التیام می یابد. او منتقم خون حسین (علیه السّلام) است (این الطالب بدم المقتول بکربلا). این فریاد بلند قهرمان حماسۀ جاوید عاشورا از ورای قرنها مهجوریت و مظلومیت، هنوز به گوش می رسد که فرمود:
وَ اللَّهِ لَا يَسْكُنُ دَمِي حَتَّى يَبْعَثَ اللَّهُ الْمَهْدِي.[۳]
«به خدا قسم که خون من از جوشش باز نمیایستد، تا آنگاه که خداوند حضرت مهدی عليه السّلام را برساند».
و این سخن از امام ششم حضرت صادق عليه السّلام گزارش شده که فرمود:
الْمُفَرِّجُ لِلْكَرْبِ عَنْ شِيعَتِهِ بَعْدَ ضَنْكٍ شَدِيدٍ وَ بَلَاءٍ طَوِيلٍ وَ جَزَعٍ وَ خَوْفٍ فَطُوبَى لِمَنْ أَدْرَكَ ذَلِكَ الزَّمَان.[۴]
«حضرت مهدی عليه السّلام اندوه و گرفتاری را، بعد از سختی شدید و بلای طولانی و بی تابی و ترس، از شیعیانش برطرف میسازد. خوشا به حال کسی که آن زمان را دریابد».
اوست که با آمدنش، نه تنها درد های جسمی، روحی، فردی و اجتماعی پایان مییابد، بلکه در طبیعت هم دگرگونی ایجاد میشود . تکوین و تشریع در راستای منفعت و آسایش بشر تغییر میکند. آیات زیر اشاره به این تغییر و تحولات دارد:
اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها[۵]
«بدانید که خدا زمین را بعد از مرگش زنده میکند».
وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً وَ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ[۶]
«آنچه در آسمانها و زمین تسلیم اوست، چه از روی میل یا اکراه. و به سوی او باز گردانده میشوند».
يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ وَ بَرَزُوا لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ[۷]
«روزی که زمین به غیر آن تبدیل میشود و به امر خدای واحد قهار همه چیز را رو میکند».
در بخشی از زیارت جامعه، پس از اینکه در وصف امامان معصوم میگوییم: «… به وسیله شما خداوند (درهای رحمت را) میگشاید و به وسیله شما میبندد و به شما باران میفرستد و آسمان را نگه میدارد، که بر زمین نمیافتد». آنگاه می خوانیم:
وَ بِكُمْ يُنَفِّسُ الْهَمَّ وَ يَكْشِفُ الضُّر”
«و به وسیله شما غم ها زدوده میشود و سختی ها بر طرف می گردد».
هنگامی که او بیاید: فقر برطرف میشود، بی عدالتی از بین میرود، ظلمی نخواهد بود، مرضی وجود ندارد، ناامنی نیست، کفر و شرکی وجود ندارد، جهل ریشه کن میشود، شیطان نابود میگردد، زمین گنجهای خود را ظاهر می کند، آسمان برکاتش را نازل میسازد، ماه و خورشید نمیگیرد، زلزله و سیل نمی آید، باران آرام می بارد، گیاهان میوۀ فراوان می دهند، قلب صالحان تسکین می یابد و… خود حضرت مهدی (عليه السّلام) می فرماید:
أَنَا خَاتِمُ الْأَوْصِيَاءِ وَ بِي يَدْفَعُ اللَّهُ الْبَلَاءَ عَنْ أَهْلِي وَ شِيعَتِي.[۸]
«من آخرین اوصیای پیغمبر هستم، خدا به وسیلۀ من بلا را از اهل و شیعیانم بر طرف میسازد».
حال، باید دید آیا ما گرفتاری و درد غیبتِ حضرت مهدی (علیه السّلام) را احساس می کنیم؟ آیا کاری برای رفع این گرفتاری بزرگ، که به دست خود ما بر سرمان آمده، انجام داده ایم؟!
مگر نه این است که هرچه درد بزرگتر باشد، باید لوازم و امکاناتِ گسترده تر، متناسب با آن فراهم شود و هرچه هدف والاتر است، هزینهی بیشتری باید صرف آن گردد؟
پس، برای درمان درد جانکاه غیبت، که نجات هستی و سعادت بشریت در گرو آن است، ما باید همه امکانات بشر را بسیج نماییم. تعلل ورزی و تردید در این امر مهم حیاتی، خسرانی بزرگ برای ما و بشریت است. نباید بی تفاوت و کم جان، در این وادی سرنوشت ساز وارد شویم. عذر و بهانه از هیچکس پذیرفتنی نیست.
با کمال اندوه، اغلب فکر می کنیم: چون خیلی گرفتاریم، به امام زمان (علیه السلام) نمی رسیم، اما واقعیت این است: چون به امام زمان (علیه السلام) نمی رسیم خیلی گرفتاریم. همهٔ گرفتاریها از این کوتاهی ناشی میشود. همهٔ بی برکتی ها و کمبودها از این غفلت سرچشمه میگیرد. پس باید کاری کنیم …
در شگفتم! که چرا مردمان نسبت به این مهم کاهلند؛
در تعجبم! که چرا دولتها و ملتها در این وظیفهٔ بزرگِ جهانی بی تفاوتند؛
در أسَفم! که چرا روح جمود و بی دردی دراین درد بزرگ بر ما حاکم است؟!
آه! چه بگویم … !
هَلْ مِنْ مُعِينٍ فَأُطِيلَ مَعَهُ الْعَوِيلَ وَ الْبُكَاء.[۹]
«آیا کسی کمک میکند، تا ـ در این درد ـ با او ناله و گریه را طولانی کنم؟!».
… ای سفر كرده ! نبودنت ز گناهان من است. برمن ببخش و بيا !
يا صاحبالزمان ! در اين غروب بیكسی، که نیست کسی به کسی، جز تو پناهم نيست و بی تو تكيه گاهی ندارم.
پس، بیا… بیا و شب سیاهمان را به پایان رسان.
…………………………………… برگرفته از کتاب: «درد جانکاه غیبت و راه های درمان آن»
تألیف: دکتر ابراهیم حنیف نیا
[۱]. دیوان اشعار نویسنده.
[۲]. بحارالأنوار، ج ۵۰، ص ۳۱۷.
[۳]. بحارالأنوار، ج ۴۵، ص ۲۹۹.
[۴]. بحارالأنوار، ج ۵۱، ص ۱۴۴، به نقل از کتاب اکمال الدین.
[۵]. حدید / ۱۷.
[۶]. آل عمران / ۸۳.
[۷]. (۴۸) ابراهيم
[۸]. بحارالأنوار،ج ۵۲ ،ص ۳۰.
[۹] . دعای ندبه، بحارالأنوار، ۹۹، ص ۱۰۸.