خداوند انسان را برای کمال آفریده و وسائل نیل به کمال را از نظر تکوین و تشریع، در اختیار او قرار داده است. تکلیف انسان به عبادت و بندگی خدا، وسیلهی لازم برای کمال است. بنابراین، خداوند نیاز به عبادت ما ندارد، بلکه ما محتاج به عبادت او هستیم، که با بندگی او به نعمتهای جاودان نایل شویم. اگر خداوند بندگان را به عبودیت خویش دعوت میکند، برای این نیست که خود سودی کند.
من نکردم خلق تا سودی کنم بلکه تا بر بندگان جودی کنم
عبادت، یعنی: تذلّل همراه با تقدیس از ریشه عبد، به معنای: بنده و مطیع می باشد. برده را به سبب ذلّت و انقیادش عبد گویند. در اقرب الموارد آمده: العبادة : الطاعةُ نهاية التّعظیم للهِ تعالی.[۱]
از امام صادق ﴿عليه السّلام﴾ پرسیده شد: مَا الْعبادةُ؟ (عبادت چیست)؟
قال ﴿عليه السّلام﴾: حُسْنُ النِّيّةَ بِالطّاعةِ مِنَ الْوُجُوهِ الَّتی یُطاعُ اللهُ مِنْها. [۲]
«نیت پاک برای طاعت خدا، در همۀ جنبه هایی که خدا به آن بندگی شود».
منظور از عبادت در اینجا معنای عام آن است، همان عبادتی که هدف خلقت قلمداد شده (و ما خلقت الجنّ و الانس الاّ لیعبدون)، و همۀ موارد آن، از جمله: عقاید، اخلاقیات، احکام، عبادات، دعا، استغفار، ذکر، توبه، تفکّر و بطور کلّی، اجرای همۀ اوامر و نواهی خدا را در بر میگیرد.
به بیانی دیگر، بندگی و عبادت خدا به این معنا است که، آنچه را خداوند به آدمی امر فرموده (بایستی ها)، انجام دهد و آنچه را که از آن نهی فرموده (نبایستی ها) دوری کند. پس، عبادت خدا جز اطاعت از امر و نهی او نیست.
پیشوای فرزانهی زاهدان و حکیم و زینت عابدان، امام سجاد (ع) فرمود:
مَنْ عَمِلَ بِمَا افْتَرَضَ اللَّهُ عَلَيْهِ فَهُوَ مِنْ أَعْبَدِ النَّاسِ.[۳]
«هر کس به آنچه خدای بر او واجب ساخته عمل کند، از عابدترین مردم است».
ما انسانها که اشرف مخلوقات خداییم، سراسر وجودمان نیاز و فقر و احتیاج است، نیاز به آب، غذا، هوا و … که با نبودِ یکی از اینها قادر به ادامه حیات نیستیم. هیچ کس چند دقیقه یا چند ثانیه نمیتواند بدون هوا زنده بماند. ما همگی اینها را میدانیم، ولی آیا همۀ ما شکر این نعمتها را به جای میآوریم؟! به راستی، چگونه باید شکر نعمت خداوند را به جای آوریم؟ عبادت خدا، راه شکر نعمت است.
از سویی دیگر، ما نیازمند عبادت و بندگی خداوند هستیم، چرا که روح ما اینگونه آفریده شده است و برای آرامش روح، باید ساعاتی را به عبادت اختصاص بدهیم. آری، یکی از مهم ترین احتیاجات ما نیازهای روحی است، مثل احتیاج به محبت. از این رو بچههایی که در خانواده خود احساس کمبود محبت کنند، دچار اختلالات روحی و روانی میگردند. همچنین، یکی از نیازهای واقعی و اساسی روح بشر مسئله عبادت و پرستش است، زیرا گر چه خداوند، انسان را برای تکامل آفریده است ولی تکامل او جز از راه عبادت و بندگی به دست نمیآید.
نفس انسان امانت دار معرفت خداست و توحید و خدا باوری با روح و جان بشر همراه و همزاد است. بنابراین، آدمی یک لحظه بی خدا نمی تواند زیست کند.
همانگونه که آشکار است، آدمی، پیش از این عالم مادّه و در عوالمی دیگر، که به عالم ذر معروف است، در ابتدای آفرینش خویش، روحش که حقیقت اوست، با خدا آشنا شده و این خدا آشنایی و خدا گرایی، از همان هنگام با گِلِ وجود او عجین گشته است.
این نعمت غیر قابل وصف، که در متون دینی از آن به معرفت فطری یاد می شود، با هستی و حقیقت بشر آمیخته و ممزوج است.
علی (علیه السلام) در این باره می فرماید:
«اللَّهُمَّ خَلَقْتَ الْقُلُوبَ عَلَى إِرَادَتِكَ وَ فَطَرْتَ الْعُقُولَ عَلَى مَعْرِفَتِكَ».[۴]
«خدایا! قلبها را بر ارادت ورزی به خودت آفریدی و عقلها را بر معرفتت مفطور نمودی».
این شعلۀ پر فروغ و این فطرت مفطور با روح، پس از انتقال فرزندان آدم از دنیای رحم مادران، به دنیای خاکی، در تمامی مراحل رشد و نمو با اوست و تا هنگام مرگ، یک دم زدن هم از او جدا نمی گردد.
در قرآن، آيات زيادی به اين مسئله تصریح دارد. از جمله: در آیه ۳۰ سوره روم می فرماید:
فِطْرَتَ اللهِ الَّتي فَطَرَ النّاسَ عَلَيْها لا تَبْديلَ لِخَلْقِ اللهِ ذلِكَ الدّينُ الْقَيِّم وَ لكِنَّ اَكْثَرَ النّاسِ لايَعْلَمُونَ.
« فطرت الهی كه خدا همه را بر آن آفريده، در آفرينش خدا تغييری نيست. دين پاك و پايدار اين است، ولی بيشتر مردم نمی دانند».
گر چه انسان، گاهی به این اصل محکم و نیاز مبرم بی توجهی می کند و از آن غفلت میورزد، اما بگونه ای نیست که این غفلت و کاهلی او را آرام بگذارد. جدایی از آن، آدمی را به رنجی بزرگ گرفتار می سازد.
اگر آدمیان به حضور این حالت پاکِ فطری و جِبلّی با وجود خود، بی محلّی بگذارند، یا با دلسپاری به مهر خدایان دروغین و روی آوری به شرک و بت پرستی، از این حقیقت نورانی و نشاط بخش فاصله گیرند، همچون یک بیمار، همیشه در حال درد و رنج به سر خواهند برد.
از این روی، می توان گفت: انسان بی خدا، چون گمگشتۀ حیرانی است، در بیابان بی آب و علف و خشک و لم یزرع، که تشنگی تمام وجودش را فرا گرفته و تا به آب گوارا دست نیابد، آرام و قرار نمی یابد.
آری! نیاز انسان به خدا و ارتباط با این منبع لایزال مهر و رحمت، به مراتب بالاتر از نیاز او به آب و غذا و اکسیژن است. بی خدا زیستن، یعنی: گم گشتگی، بی تابی، حیرانی، گمراهی و ضلالت و در نهایت، یعنی: هیچی و مُردگی.
همانگونه که تشنه، با آب قرار می گیرد و همان سان که گرسنه، با طعام آرام می شود و هوا، موجب حیات و زندگی است، اعتقاد به خدای مهربان عالمیان و ارتباط داشتن با این کانون نور و رحمت، رمزِ بودن و سلامتی و سرزندگی انسان هاست.
انسانی که بی خدا است و پروردگار خویش را بندگی نمی کند و در برابر خالق خویش، سر تعظیم فرود نمی آورد، بسان کودک گمشده ای است که از مادر مهربانش جدا شده و تا او را پیدا نکند و به آغوش پر محبت مادرش بر نگردد، همچنان هراسان و مضطرب است. یا چون برّه ای است که از گلّه دور افتاده و خوف از گرگ های درنده تمام وجودش را فرا گرفته و تا به گلّه اش بر نگردد، آرامش و آسایشی نخواهد داشت.
این عبادت و بندگی خدای رحمان است، که روح بیقرار و بیمار آدمیان را قرار و آرامش میبخشد.
الَّذينَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ.[۵]
«ایمان آورندگان، قلبشان به یاد خدا مطمئن شود. آری، قلب با یاد خدا آرام میگیرد».
آدمی باید به اصل خویش توجه کند و بداند که همۀ هستی او با آفریدگارش مفطور و مأنوس است و نمی تواند بی خدا باشد. بی خدا بودن، او را مریض و بی تاب می سازد و تا به درگاه پروردگار مهربان تر از مادرِ خود پناه نبرد، آرام نخواهد گرفت.
از این روی قرآن، این کتاب نور و عزّت، بر ارتباط و اتصال با خدا از طریق عبادت، اصرار میورزد، یاد او را دوای درد و رنج ها می داند و بندگی خدا را هدف اصلی و اوّلیِ پیامبران صادق الهی معرفی می نماید. سفیران راستین الهی گسیل گشته اند، تا در سایۀ عبادت و بندگی الله، آزادی بخش بشر باشند[۶].
حیف است که از بیان کلام جاودان و شعلهی پر فروغ امام عابدان و اُسوۀ عارفان، امیر مؤمنان (ع) دریغ ورزم. آنجا که بندگی و عبادت خدا را بالاترین عزّت برای خود می داند و می فرماید:
إِلَهِي كَفَى بِي عِزّاً أَنْ أَكُونَ لَكَ عَبْداً وَ كَفَى بِي فَخْراً أَنْ تَكُونَ لِي رَبّاً.[۷]
درس عزّت گیر از شیر خـدا فاتـح دل هـا علـی مرتـضـی
گفت یارب بس بود این افتخار این که باشی تـو مرا پروردگـار
نیز این عزت مرا در زندگی بس کـه بنمایم بـرایت بندگـی
آنکه حق را کردگار خویش کرد کی به دوران خودفروشی پیش کرد
وان که خود را بندۀ ایزد نمود کـی دگـر پیشانی عـزت بسـود
سر نمودن خـم ز بهـر بندگی جـز برای حق بـود بیـچـارگی[۸]
عبادت خدا و اجتناب از طاغوت، یعنی: بندۀ خدا بودن و از همۀ عوامل ضد ارزش و طاغوتی رهایی یافتن. زیرا انسانی که بندۀ طاغوت است و بند رقّیت غیر حق را به خود بسته، او آزاد نیست. محال است که انسان، در غیر مسیر عبودیت و بندگی خدا و بدون حرکت در صراط مستقیم الهی، آزادی واقعی داشته باشد.
علی(ع): مَن قامَ بِشَرائِطِ العُبُودِية أهلٌ لِلعِتقِ[۹].
«آن که شرایط بندگی را بپا دارد شایستۀ آزادی است».
آفریدی ای خدا این بنده بهر بندگی بندگی آزاد بنماید مرا در زندگی[۱۰]
در یک گزارش زیبا و عمیق، امامان بزرگوار و پیشوایان راستین دین، نحوهی عبادت خدا را در سه مرحله برای پیروان خویش چنین ترسیم نموده اند:
إِنَّ الْعُبَّادَ ثَلَاثَةٌ قَوْمٌ عَبَدُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَوْفاً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْعَبِيدِ وَ قَوْمٌ عَبَدُوا اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى طَلَبَ الثَّوَابِ فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْأُجَرَاءِ وَ قَوْمٌ عَبَدُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ حُبّاً لَهُ فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْأَحْرَارِ وَ هِيَ أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ.[۱۱]
«بندگان در عبادت سه دسته اند: بعضی خدا را به خاطر ترس عبادت می کنند، این عبادت بندگان است. دسته دوم خدا را برای کسب ثواب می پرستند، این عبادت کاسبان است و دسته سوم خدای را برای محبت ورزی به او عبادت می کنند، این عبادت آزادگان و بهترین عبادت است».
جا دارد که در اینجا، دست نیاز و خالی از بندگیمان را به درگاه بی نیاز پروردگار رحیم خویش دراز کنیم و عاجزانه از او درخواست عفو و رحمت نماییم و بخواهیم: که لذّت عبادتش را در کاممان جاری فرماید و جانهامان را به نور طاعتش نشاط بخشد. آمین!
پس، همنوا با نوای دلنشین و ملکوتی حضرت سید السّاجدین و فخر الصّالحین، امام زین العابدین (ع) شرار قلب خویش را با معبود بی همتا چنین فرو می نشانیم و می خوانیم:
… وَ عَمِّرْنِي مَا كَانَ عُمُرِي بِذْلَةً فِي طَاعَتِكَ، فَإِذَا كَانَ عُمُرِي مَرْتَعاً لِلشَّيْطَانِ فَاقْبِضْنِي إِلَيْك.[۱۲]
« خدایا! سراسر عمرم را وقف طاعت و بندگی خويش ساز و هر گاه بنا شد زندگى من جولانگاه شيطان گردد، جانم را بگير و مرا نزد خويش ببر».
—————- از کتاب مهندسی اسلام تألیف مهندس ابراهیم حنیف نیا ج ۲ صص ۱۰۵ الی ۱۱۳
[۱] . قاموس قرآن، سید علی اکبر قرشی، ج ۴.
[۲] . الكافي (ط – الإسلامية)، ج۲، ص ۸۳.
[۳] . همان، ص ۸۴.
[۴]. سيد ابن طاوس، مهج الدعوات و منهج العبادات، ناشر: دار الذخائر، ۱۴۱۱ ق، چاپ: اول، ص ۱۲۰.
[۵]. رعد / ۲۸.
[۶]. وَ لَقَدْ بَعَثْنا في كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوت (نحل / ۳۶).
[۷]– بحارالأنوار، ج ۹۱ ص۹۲.
[۸]– دیوان اشعار نویسنده.
[۹]– غررالحكم، ص ۱۹۹، الفصل العاشر، شماره ۳۹۴۰.
[۱۰]– دیوان اشعار نویسنده.
[۱۱] . الكافي (ط – الإسلامية)، ج۲، ص ۸۴.
[۱۲] . الصحيفة السجادية، ص ۹۴.