عقل، یکی از نعمت های بزرگ خدایی است که خالق هستی به بشر اعطا نموده و بدین وسیله، او را از دیگر مخلوقات خویش ممتاز ساخته است. خدای متعال، به ملائک عقل داد ولی شهوت نداد؛ به حیوانات شهوت داد اما عقل نداد؛ به انسان هم عقل داد و هم شهوت. پس، اگر آدمی تابع عقلش باشد، از ملائک بالاتر می رود و اگر تابع شهوت شود، از حیوانات پست تر میگردد.[۱]
در بارۀ انجام عبادات و پایبندی به سایر دستورات عبادی، تأکید فراوان شده، اما همۀ این اعمال عبادی در صورتی ارزشمند است که مبتنی بر عقلانیت و خرد باشد. تا جایی که امام صادق (ع) از جدّ بزرگوارشان رسول اکرم (ص) نقل فرموده اند که:
إِذَا رَأَيْتُمُ الرَّجُلَ كَثِيرَ الصَّلَاةِ كَثِيرَ الصِّيَامِ فَلَا تُبَاهُوا بِهِ حَتَّى تَنْظُرُوا كَيْفَ عَقْلُهُ.[۲]
«اگر کسی را پر نماز و روزه دیدید، به او اهمیت ندهید، تا بدانید عقلش چگونه است».
هنگامی که در حضور امام صادق (ع) از عبادت و دین یک کسی تعریف و تمجید به میان میآید، حضرت می پرسند: عقل او چگونه است، یعنی: آیا عبادت و دینداری او بر مبنای عقل و خرد است؟ زیرا، «پاداش هر کس به اندازۀ عقل اوست»[۳].
در همین ارتباط، در یک روایت بسیار شنیدنی و جالب، «اصبغ بن نُباته» یار همراهِ باب علم نبی (ص)، امیرالمؤمنین (ع)، نقل می کند که آن حضرت فرمود:
«جبرئل بر حضرت آدم (ع) نازل شد و گفت: اى آدم من مأمور شدهام كه تو را در انتخاب يكى از سه چيز مخّير سازم، پس يكى از آن سه چیز را برگزين و دوتای دیگر را واگذار. آدم گفت: چيست آن سه چيز؟ گفت: عقل و حياء و دين. آدم گفت: عقل را برگزيدم، جبرئيل به حياء و دين گفت: شما بازگرديد و او را واگذاريد! آن دو گفتند: اى جبرئيل! ما مأموريم هرجا كه عقل باشد با او باشيم. گفت خود دانيد و بالا رفت»[۴].
از اين روايت استفاده مىشود كه عقل، باحياء و دين، لازم و ملزومند و از يكديگر جدا نشوند، پس خداوند بهر كس عقل عنايت كند، حياء و دين هم عنايت كرده است و حياء و دین بر عقلانیت استوار است.
از نظر اسلام، گر چه ماهیت و ذات عقل بر بشر نامکشوف است، اما این نعمت سرشار و این قوّۀ پربار، کاملاً پاک و شفاف و تسلیم و براه، در اختیار بشر قرار داده شده، تا او بتواند با بکارگیری آن، بدون هیچ عذری، به سهولت، راه را از چاه و حق را از باطل باز شناسد و به گمراهی و تباهی گرفتار نیاید[۵].
بنابراین، به طور خلاصه، عقل قوهای است خدادادی، که برای «تشخیص خوب و بد» در اختیار بشر قرار داده شده است.
در قرآن، به طرز شگفتی بر استفاده از عقل تأکید شده و این نعمت گوهرین، حجت بالذّات قلمداد گشته است. خدای متعال در کتابش، از قول اهل دوزخ نقل میکند که میگویند:
وَ قالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما كُنَّا في أَصْحابِ السَّعير.[۶]
«اگر خوب می شنیدیم و عقلمان را به کار می بردیم، در زمرۀ دوزخیان نبودیم».
خدای متعال، عقل را معیار شناخت حقایق قرار داده و در دنیا و آخرت، آن را ابزار اتمام حجت بر بندگان خویش ساخته است. اگر این «حجت باطنی»[۷] الهی نبود، امتحان و آزمایش خلق لغو و بیهوده می شد و در نتیجه، آفرینش خلق به چالش دچار می گشت.
با این حال، در منطق دین، عقل، گاهی به معنای «قوۀ شناخت خوب و بد» و گاهی به معنای «علم» و مخالف «جهل» استعمال شده است. آنگاه عاقل، تنها به کسی گفته نشده که دارای نبوغ و استعداد فراوان باشد، یا دانش بسیار داشته باشد، بلکه، عاقل کسی است که، به آنچه میداند عمل می کند و در راه فطرت و فضیلت قدم می نهد.
تَوَاضَعْ لِلْحَقِّ تَكُنْ أَعْقَلَ النَّاس.[۸]
«در برابر حق تواضع کن تا عاقل ترین مردم باشی».
سپس، جاهل و بی عقل به کسی گفته شده که، یا به راستی از علم و عقل خود استفاده نمیکند و یا اینکه، از عقل خویش بر خلاف فطرت و در مسیر حرام و گناه و نامشروع بهره برداری مینماید. از این رو، عاقل واقعی به کسی گفته می شود که عقل خود را در راه مستقیم و طاعت خدا و بندگی خالق عالمیان به کار می گیرد.
در متون دینی، عقل موجب تسلیم در برابر اوامر و نواهی خدا و رمز دینداری دانسته شده و همراهی با دین، نشانۀ عقل صحیح و سالم قلمداد گشته و پایبندی به موازین دینی و شرعی، نشانۀ صحت عقل دانسته شده است. آنگونه که در روایات، از رسول گرامی اسلام (ص) می خوانیم:
إِنَّمَا يُدْرَكُ الْخَيْرُ كُلُّهُ بِالْعَقْلِ وَ لَا دِينَ لِمَنْ لَا عَقْلَ لَهُ.[۹]
«همه نیکیها با عقل شناخته می شود، و آنکه عقل ندارد دین هم ندارد.»
همچنین، از آن رسول رحمت (ص) نقل شده که فرمود:
«عاقل کسی است که خدا را اطاعت کند، گرچه چهرهاش زشت و خاطرش حقیر باشد و جاهل آن است که نافرمانیِ خدا کند، گر چه چهرهاش زیبا و خاطرش عزیز باشد. برترین مردم، عاقلترینِ آن هاست».[۱۰]
وقتی شخصى از امام ششم عليه السلام پرسيد: عقل چيست؟ فرمود: «چيزی است كه به وسيله آن خدا پرستش شود و بهشت بدست آيد». آن شخص گويد، گفتم: پس آن چه معاويه داشت چه بود؟ فرمود: «آن نوعی نيرنگ، شيطنت و عقل نما است، عقل نيست».[۱۱]
اگر در سخنان معصومین (ع) عاقلان را به پیروی از «لشکر عقل»[۱۲] فرا خوانده اند و آنان را از «سپاه جهل»[۱۳] پرهیز داده اند، از این رو است که، لشکر عقل و لشکر جهل، همگی رنگ و بوی شریعت و امر و نهی دینی دارند[۱۴]. پس عاقل، همان عامل به دین حق را گویند.
قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع): مَنْ كَانَ عَاقِلًا كَانَ لَهُ دِينٌ وَ مَنْ كَانَ لَهُ دِينٌ دَخَلَ الْجَنَّةَ. [۱۵]
«امام صادق (ع) فرمود: هر کس که عقل دارد دین دارد و هر کس دین دارد، داخل بهشت می شود».
چون ساختمان پر شکوه اسلام، به وسیلۀ خالق لایزال علیم و حکیمی طراحی شده که دارای علم و حکمت بی پایان است، بنابراین، به طور یقین، می توان گفت: دین اسلام، دین عقلانیت است و اگر بتوانیم جاذبه های اسلام را به درستی تبیین کنیم، هیچ کسی از اسلام رویگردان نخواهد شد. همۀ این تعالیم و آموزه ها، عقلانی و منطبق بر دقیق ترین مبانی خرد و دانش است و اگر با عقل سالم نظر شود، هیچگونه فطور و ضعفی در آن راه ندارد. (فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرى مِنْ فُطُورٍ)[۱۶].
اگر می گوییم: تمامی دستورات و کلیات و جزئیات اسلام مورد تأیید عقل است، منظورمان آن عقل حقیقی و پاکی است که چون خودِ دین، فطری است و گرفتار لشکر جهل نیست.
اگر عقل، به شهوات و نفسانیات آلوده گشت، معیوب می شود و کارآیی خود را از دست میدهد. دراین حال، بجای فرمانروایی و حکومت عقل و خرد، هواها و تمایلات پست حیوانی حاکم خواهد شد و از عقل شکست خورده چه کاری بر می آید؟! چنانکه رهبر خرد و عقلانیت و الگوی عصمت و حکمت امام علی (ع) می فرماید:
كَمْ مِنْ عَقْلٍ أَسِيرٍ عِنْدَ هَوًى أَمِيرٍ.[۱۷]
«چه بسا عقلی که اسیر و تحت فرمان هوای نفس است».
پس عقلِ اسیر، توان تشخیص خوب و بد را ندارد و اگر از قید و بندها رها باشد، همیشه پشتوانۀ دین است. با عقل معیوب و گرفتار، دین هم معیوب دیده می شود و گرفتار می آید. چنانچه، اگر کسی یک عینک تیره و تار بر چشم خویش نهاده باشد، نباید انتظار داشته باشیم که حقایق پیرامون خود را واضح و واقعی ببیند، بلکه همه چیز را تاریک خواهد دید.
وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنينَ وَ لا يَزيدُ الظَّالِمينَ إِلاَّ خَسارا.[۱۸]
«و ما آنچه را براى مؤمنان مايه درمان و رحمت است از قرآن نازل مىكنيم، ولى ستمگران را جز زيان نمىافزايد».
البته، ناگفته نماند که اصول و کلّیت دین، به شدّت مورد تأیید عقل و مبتنی بر دقیق ترین مبانی خرد و عقلانیت است، اما نباید انتظار داشته باشیم که بتوانیم همۀ عناصر و جزئیات دین را با عقل ناقص و محدود خویش مورد فهم و ارزیابی قرار دهیم. زیرا:
اوّلا، بسیاری از آموزه های دینی قابل فهم عقل ناقص برخی نیست و عقل بزرگان و نیز کسانی که عقل آن ها به منبع نور متصل است، می توانند آن ها را فهم نمایند.
ثانیاً، محتوای بسیاری از مسائل دینی چنان بلند و عمیق است، که نیاز به پیشرفت های علمی خاصی است و با گذر زمان، در روزگاران بعدی و به وسیلۀ آیندگان بر بشر آشکار می شود.
ثالثاً، فلسفه و حکمت بسیاری از دستورات دینی برای عقل بیان نشده و تا بشر امتحان شود و میزان طاعت و تسلیم فرزند آدم در برابر امر پروردگار عالمیان مشخص گردد؛ چه که، بنده را جز بندگی نسزد و خلق را جز طاعت بی چون و چرا از مولایش سزاوار نشاید.
جا دارد که با قلبی مالامال از محبت الهی و با امید به فضل رحمت ذات اقدس رحمانی، با عاقلان و صالحان آسمانی هم نوا شویم و ملتماسانه، دست به دعا بر داریم و از درگاه احدیت بخواهیم:
وَ لَا تَجْعَلْ لِلشَّيْطَانِ عَلَى عَقْلِي سَبِيلاً.[۱۹]
«خدایا شیطان را به عقل من راه مده».
………………………. از کتاب مهندسی اسلام جلد ۲ تألیف مهندس حنیف نیا