عیدهامان دردو رنج و زحمت است عید اصلی در ظهـور حجت است
تـا نتابـد از افـق صبــح ظهـور عید ما کم بهره و بی لـذّت است
او نیایـد، راحتـی در کار نیست ماه من گـر رخ نماید عـزّت است
بی او عالم خارزاری بیش نیست او بیایـد سبزه زار و رحمت است
راستی، این ظلمت و بی حاصلی حاصـل انـدوهِ چــاهِ غیبت است
ای سپـرده دل به دنیـا گوش دار زندگی همواره بی او نِقمت است
او هُمای مهر و عدل و بندگیست راحت و امن و امان خلقت است
روح وجان عالم هستی به اوست او برای خلق عالم علّـت است
شرط توحید است عشق و مهر او زیستن بی مهرِماهش ذلّت است
میچشد شیرینیِ ایمان خویش آنکه همَّش بهر مـولا خدمت است
پس که بایـد کوشد از بهر ظهــور هر که او دارای درد و غیرت است
سروده شده به تاریخ: ۹/۶/۱۳۹۰ (عید سعید فطر)