چکیده:
در این مقاله با عنوان «جنبشهای عرفانی نوظهور و چگونگی رشد آن در عصر ما» هدف آن است، که با بیان برخی دیدگاهها در باب پیدایش جنبشهای عرفانی، به علل واقعی گسترش آنها بپردازیم. آنگاه پس از دسته بندی جنبشهای عرفانی در عصر ما، منشأ ارتباط دریافتهای روحی و ماوراییِ مورد ادّعا را با مفاهیم و معانی غیر ملفوظ، که در فضای هستی جریان دارد تبیین نماییم. در این راستا بین آنچه با عناوین «وساطت روحی» و «نظریه انفسی» از سوی تعدادی از دین شناسان و روانشناسان مطرح است و آنچه که دریافت غیبی و وحیانی محسوب میشود، نسبت سنجی و مقایسه خواهد شد.
در ادامه، منحصر به فرد بودن و بی نظیر بودن وحیهای آسمانی که بر پیامبران الهی نازل میشود، و عدم مجانست و مسانخت آن با هر گونه دریافتها و القائات عرفانی رایج مورد دقت قرار گرفته است. سپس، با ذکر نمونههای عینی در تاریخ، برخی شگردهای مورد استفادۀ رهبران جنبشهای نوپدید در عصر ما بر شمرده شده و در پایان تنیجه گیری به عمل آمده است.
کلید واژهها: عرفان، معنویت کاذب، عرفانهای نوظهور، جنبشهای نوپدید عرفانی، معنویتگرایی، وساطت روحی
پیشگفتار
بشر در طول تاریخ، همواره شاهد ظهور و بروز جنبشها، مکتبها و اندیشه های گوناگونی بوده، که توسط افراد خاصی بنیان گذاری شده است. این افکار و عقاید ساخته و تدوین شده به دست بشر، بعضی را به سوی خود جلب و عقیده مند ساخته و چندگاهی جولانی یافته و آنگاه، پس از مدت زمانی فروکش کرده است.
همۀ این مکتب ها و بنیانگذاران آن ها معتقد بوده اند که دستورات و نظراتشان، می تواند مشکلات بشر را بر طرف نموده، او را به سر منزل مقصود برساند. اما در عمل این گونه نبوده. پس از مدتی، یک مکتب دیگری ظاهر شده و روشی جدید برای مردم ارائه داده است. لذا، جهان همواره عرصۀ تاخت و تاز مشربها و نحله های فکری گوناگون بوده، هر از چند گاهی، یک عقیدۀ نو پیدا می شود و موجی ایجاد می کند که بسیاری افراد را در بر میگیرد و با خود می برد.
در یک نگاه کلی و سنتی، مکتبها و نحلههای فکری ساخته شده به دست بشر را می توان به دو دسته تقسیم کرد:
دسته اول، مکتب هایی که بیشتر جنبه نظری و فکری دارند و عبارات و فرمول های فکری و نظری خاصی را برای تفسیر هستی رقم می زنند. اینان، قبل از اینکه بر روش های عملی تأکید داشته باشند، می کوشند که به کمک اندیشه و ذهن خویش، راهی را برای بشر بگشایند، تا او با فراگیری آن مسائل فکری بتواند هستی را بشناسد و به خوبی در دنیا زندگی کند. در رأس این دسته، حکما و فلاسفه هستند که از صدها قرن پیش و حتی قبل از دوران کهن یونان باستان بودهاند و تا کنون هم، چه در غرب و چه در شرق هستند و در قالب و شکل های مختلف سعی دارند، تا مسیر فکر بشر را هموار کنند و راه را برای او بگشایند.
دسته دوم، مکتب ها و مشربهایی هستند که بیش از آنکه بر جنبه های علمی و فکری تأکید کنند، بر جنبه های رفتاری و عملی تمرکز می کنند و پیروان خویش را به اعمال مخصوصی وادار می سازند. تا این پیروان بتوانند با انجام آن اعمال و ریاضت های بخصوص و تعریف شده خود را بسازند و به حقیقت دست یابند. پیش قراولان و رهبران این گروه، عرفا و برخی فرقه های گوناگونِ به اصطلاح عرفانی و معنویت گرا هستند. اینان معتقدند، مردم بیش از اینکه بر عقل و فکر تکیه داشته باشند، لازم است بر عمل پافشاری نمایند و برای پیروان خویش نسخه های عملی و ریاضتی مخصوصی می پیچند. این دسته میگویند: همگان میتوانند با رفتارشان، خود را تهذیب کنند و لوح دل خویش را صاف و شفاف سازند، تا حقیقت بر آن بتابد.
بنابراین، این دسته بر خلاف دسته اول، که بر عقل و فکر اصرار دارند، اینان بر تهذیب نفس عملی تأکید میکنند و بدینوسیله، به جای تقویت فکر، بر تقویت دل و جان و بر عمل و ریاضت و معنویات سفارش می کنند.
در اصطلاح، دسته اول، برای شناخت حقایق بر«عقل نظری» تأکید میکند و ابزار شناخت را عقل می داند، اما دسته دوم، برای رسیدن به شناخت بر «عقل عملی» تأکید دارد و دل را ابزار حقیقی شناخت معرفی می نمایند. هیچیک از این دو دسته هم، در بینشان اتفاق نظر نیست و هر دسته ای، به شاخه های مختلف و گوناگونی تقسیم می شوند و نظریه پردازان هر دسته، بستۀ متفاوتی را تنظیم کرده اند و بر آن اصرار می ورزند.
در هر عصر و دوره ای، متناسب با پیشرفت علم و تکنولوژی و هماهنگ با زبان روز، عده ای پیدا شده اند که با مقاصد گوناگونی، اندیشه ای را بنیان نهاده و جمعی را به گرد خود مجتمع ساخته و به اهداف خویش رسیدهاند. انسانها هم که دارای سلائق و گرایش های مختلفی هستند، هر یک متناسب با شرایط و خصوصیات روحی و روانی خویش، به دنبال یکی از این مشرب ها به راه افتاده اند. به طوری که بعضی از این مکتب ها و بنیانگزاران آن ها، کارشان گرفته و در برهه ای از زمان، بر سر زبان ها افتاده اند و حتی فکر آن ها برای مدتهای مدیدی طرفدارانی داشته است.
بنابراین، مکتب های مختلف عرفانی و غیر عرفانی، که تعداد آنها هم قابل شمارش نیست، در جوامع امروز دنیا، چیز جدید و تازه ای نیست و سابقه دار می باشد. منتها، قالب ها و شکل ارائۀ این مکتب ها نو و متناسب با شرایط روز و ادبیات جدید و نوين است. از این جهت، این راهها را نوظهور و این عرفانها را عرفانهای نوظهور می نامند. بعضي از اين روش ها به نام هاي انرژي درماني، معنا درماني، هاله بيني، ان. ال. پي (برنامه ريزي عصبي- زباني براي ارتباط برتر)، مديتيشن (شناسايي بخش ناشناخته وجود انسان) و تلپاتي (ارتباط از دور)، هيپنوتيزم (خواب مصنوعي) و غیره خوانده مي شوند و مدعي هستند، از طريق ارتباط با ارواح و يا تسخير جن، مي توانند مشكلات مشتريان خود را بر طرف كنند.
با توجه به نا آرامیهای روحی- روانی که بعد از جنگ جهانی دوم برای جوامع بشری بوجود آمد، جریان سازی و پیدایش فرقهها و نحلههای فکری، که ادعای آرام بخشی و آسایش برای بشر را داشتند، رو به فزونی نهاد. با فاصله گرفتن از جنگهای جهانی و ویرانیهای آن و شروع عصر تکنولوژی و پیشرفت فنّاوریهای نوین، نه تنها آشوبهای روانی و ذهنی بشر کاسته نشد، بلکه بر حجم دغدغهها و هیجانات روح و روان او افزوده شد. ارمغان این نا امنیها و اضطرابها در دهه های اخیر و در دنیای پرآشوب جنگ روانی، موجب گردید که انسانها به دنبال سرپناه امن معنوی، جذب افکار و اندیشههای نوظهور و مدعی خوشبختی شوند.
خاستگاه و جایگاه اصلی پیدایش این مکتبهای نوپدید، به طور غالب، غرب میباشد. زیرا در جوامع شرقی، به خصوص در جوامع شرق اسلامی، به لحاظ حضور کم و بیش دین اسلام، افکار جدید نمیتوانست چندان جایگاهی داشته باشد. اما در غرب که مسیحیت و اربابان کلیسا، با عقاید و افکارشان، باعث سرخوردگی و یأس و دلزدگی مردم از هر دینی شده بودند، انسان سرگردان و خسته و نا امید غربی را به دنبال مکتبهای تازه ظاهر شده و نوپدید سوق داد. پس از آن، رگه هایی از این جریانهای نوپدید در جوامع اسلامی سرایت نمود، که با توسعۀ فضای دیجیتالی و سایبری، بر گستره و تنوع این افکار افزوده گشت. در ایران نیز، در سالهای اخیر با ظهور فرقههای نوظهور مواجه هستیم، که همگی وارداتی هستند و از آنها با عنوان «عرفانهای نوظهور»، «عرفانهای کاذب» و «جنبشهای دینی و معنوی جدید» نام برده میشود.
برخی نظرات در علت پیدایش جنبشهای نوظهور
پیدایش سرسام آور و بی سابقۀ جنبشها و حرکتهای نوپدید در غرب، متفکرین عرصههای دین شناسی و روانشناسی و جامعهشناسی را بر آن داشت تا به نظریه پردازی در مورد علل پیدایش و کالبد شکافی این نحلهها و فرقهها بپردازند و هریک، تفسیری از آن ارائه دهند. در باره علل پیدایش و تبیین پدیدههای نوظهور، دیدگاههای متفاوتی ارائه شده است. برای نمونه:
گلاک[۱] و استارک[۲] ظهور فرقههای دینی را در قالب دو ایدۀ دگر اندیشی دینی و نارضایتی اجتماعی تبیین کردهاند.
ملتون یینگر[۳] بر این باور است که فرقه ها از دل نیازها و خواستهای افراد ظهور میکنند و همۀ فرقهها، به روشهای گوناگون در پی برآوردن این نیازها و خواستها هستند.
برایان ویلسون[۴] ظهور و رشد فرقه ها در یک جامعه را به شرایط تغییر اجتماعی و فرآیندهای اجتماعی مزاحم و مخلّ وابسته میداند. وی رشد فرقه ها را با سیر تحول تاریخی، به تعبیر فردیناند تونیز، «گِماین شافت» به «گِزل شافت» مرتبط دانسته است. ویلسون از این تحول به «فرآیند شکل گیری جامعه»[۵] یاد میکند، که مقصود از آن، گذر از اجتماع[۶] به جامعه[۷] است. گذاری گریز ناپذیر از یکی به دیگری که به افول دین و ظهور فرقه ها میانجامد.
پیتر برگر[۸] از مفهوم «ذهن بی خانمان» استفاده میکند، که بنیاد آن بر «بازگشت به سوژگی» استوار است. بازگشتی که از بی اعتمادی انسان به «نهادهای اولیه»[۹] پدید میآید. رفتن به سراغ فرقه های جدید، رفتن به سمت چیزی است که برگر از آن به «نهادهای ثانوی» یاد میکند. این نهادها راه میانه ای را مطرح میکنند که میان ناکامیهای نهادهای اولیه و بی خانمانیِ دنیای مدرن قرار دارد. بنابراین، آدم ها سعی میکنند با جستجوی «خانه هایی» جدید، یا «نهادهای ثانوی» سرپناهی برای خویشتن دست و پا نمایند. یکی از این خانههای جدید یا نهادهای ثانوی ادیان و فرقه های عرفان و رازورز هستند.
برخی جامعه شناسان، دین پژوهان و فیلسوفان علوم اجتماعی به نظریه های جدیدتری برای تبیین و تحلیل این پدیده در غرب رسیده اند… این متفکران بر این باورند که پدیدهای که امروزه با آن مواجهیم، واقعیتی مدرن است که باید از آن به معنویت گرایی جدید یاد کرد و با معیارها، گزاره ها و متغیّرهای ویژهای آن را بررسی کرد».[۱۰]
یکی دیگر از کسانی که سعی نموده تا پیدایش جنبشهای معنوی نوپدید را به عالم غیب و نیروهای معنوی و ماورایی مرتبط سازد، نظریه پرداز آمریکایی به نام: ووتر هنگراف[۱۱] است.
او معتقد است که «عصر جديد» (new age) یکی از جنبش هاي نوپديد ديني است، كه شبكۀ گستردهاي از افراد و گروههاي كمابيش همپوش، با معتقدات و جهت گيریهاي بسيار متفـاوت، آن را پیگیری میکنند. هدف مشتركي كه اين افراد و گروهها را به هم پيوند ميدهد، تلاش براي دگرگوني افراد و جامعه از طريق آگاهي معنوي است. «وساطت روحي» از مفاهيم بسيار معروف و متداول در «عصر جديد» است، كه بي شباهت بـا دريافـت الهـام و وحـي نیست. نويسنده مدعي است که حتی می توان تمامي وحيهاي گذشته به پیامبران را «وساطت روحي» تلقي كرد. اصطلاح «وساطت روحى»[۱۲]، يعنی اعتقاد به اينکه «واسطههاى روانی»[۱۳] مىتوانند، در شرايط معينى، مانند وسیلهی انتقالِ اطلاعات از منابعى غير از خودشان، عمل كنند. اين منابع معمولاً «موجودات» مجرّدى هستند كه در سطوح بالاتر هستى زندگی میکنند. در وساطت روحی يک دسته افراد هستند که اطلاعات، يا همان پيام را دريافت مى كنند و خودشان مي گويند که آن را از منبعى غير از آگاهی متعارف خودشان دريافت کردند.[۱۴]
به جز اینها، دیدگاههای دیگری هم وجود دارد. در این میان، چالز تیلور بر اساس نظریه انفسی شدن، بیان میدارد که «چرخش گسترده ذهنی در فرهنگ مدرن» موجب تقویت و ترویج معنویت گرایی مبتنی بر زیست ذهنی یا انفسی شده است، که منبع حجت و اعتبار باورها و اعمال را درون فرد قرار می دهد و همین درون، منبع اولیه و مهم معنا نیز هست. به عبارتی دیگر از نظر تیلور، دین داری و معنویت گرایی در روزگار ما را باید با فرآیندی واحد، یعنی «انفسی شدن»[۱۵] تبیین کرد. در جامعهای که مدل زندگی انفسی و درونی اولویت دارد، این زندگی معنویت گرایانه و درونی است، که به افراد آرامش می دهد.[۱۶]
در باره ریشههای پیدایش جنبشهای نوپدید و معنوی، آن قدر نظر و دیدگاه زیاد است که نمی توان همه آنها را احصا کرد. برخی از این دیدگاه ها هم اصلاً ارزش علمی و منطقی ندارند، که نیاز به طرح داشته باشند.
علل واقعی گسترش
نمیتوان از این نکته غافل شد که، به طور غالب، رهبران و گردانندگان اصلی جنبشهای نوپدید معنویت گرا افرادی زیرک و با هوش و هنرمند هستند و از اطلاعات قابل توجهی برخوردارند. آنان گاهی با هنرنماییها و شگردهای مخصوصی، در دل پیروان خود تأثیر میگذارند و با ادبیات جاذب و بکار بردن آرایههای ادبی و معنوی زیبا و نغز، مخاطبین خود را مفتون خویش میسازند. بدیهی است که همۀ گفته ها و دستورات این مرامها و رهبران آنها بد و باطل نیست، قطعاً مطالب زیبا و درست هم در آن ها یافت میشود، همانگونه که در میان انبوهی از فلزات بدلی و یا سنگهای بی ارزش، طلای اصیل و حقیقی وجود دارد. از این روی، تشخیص درستی تعالیم و برنامه ها و اهداف پنهان و آشکار مدعیان عرفانها و معنویتهای نوظهور کار دشواری است و شناخت جاذبههای فریبنده و سخنان گاهاً معماگونه و رنگ و لعابدار آنها دام شکار مبتدیان و جوانان میگردد.
نظریه پردازی های غیر علمی و نامفهوم عرفانی و معنوی در باب پیدایش جنبشهای نوظهور و طبیعی جلوه دادن و توجیه به ظاهر علمی آنها، نیز سعی در انطباق دادن آن افکار و نظریات با آموزههای ادیان آسمانی، همچون وحی ـ که به برخی اشاره شد ـ در رونق بخشی بازار این حرکتهای نوپدید مؤثّر است.
یکی از نکات مهم در گرایش عدۀ نسبتاً زیادی از افراد به سوی اینگونه عرفانها، ناتوانی عموم مردم از تشخیص نظرات و تعالیم آلوده و زهرآگینی است، که در لفافه و پوششی از سخنان منطقی و حقگونه به آنان القاء میشود. این مطلب مهم، همان است که سالها و قرنها پیش از این، امیر فرزانه و رهبر یگانه، حضرت مولی الموحدین و امیرالمؤمنین علی علیه السلام در نامه ۵۰ نهج البلاغه چنین فرمودهاند:
إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ وَ أَحْكَامٌ تُبْتَدَعُ يُخَالَفُ فِيهَا كِتَابُ اللَّهِ وَ يَتَوَلَّى عَلَيْهَا رِجَالٌ رِجَالًا عَلَى غَيْرِ دِينِ اللَّهِ فَلَوْ أَنَ الْبَاطِلَ خَلَصَ مِنْ مِزَاجِ الْحَقِّ لَمْ يَخْفَ عَلَى الْمُرْتَادِينَ وَ لَوْ أَنَّ الْحَقَّ خَلَصَ مِنْ لَبْسِ الْبَاطِلِ انْقَطَعَتْ عَنْهُ أَلْسُنُ الْمُعَانِدِينَ وَ لَكِنْ يُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَيُمْزَجَانِ فَهُنَالِكَ يَسْتَوْلِي الشَّيْطَانُ عَلَى أَوْلِيَائِهِ وَ يَنْجُو الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ الْحُسْنى.[۱۷]
«به یقین، سرچشمۀ وقوع فتنهها، هواهای نفسانی است که پیروی میشود و احکامی است که در آن با کتاب خدا مخالفت میگردد. در نتیجه، مردمانی بر مردمان دیگر ـ بر غیر دین خدا ـ حکومت میکنند. پس هرگاه باطل از ممزوج شدن با حق جدا و خالص شود، ترسی بر گمراهان نباشد و اگر حق به باطل پوشیده نشود، زبان معاندین قطع میگردد. لکن، اندکی از حق و اندکی از باطل را بگیرند و درهم آمیزند، اینجاست که شیطان بر دوستانش چیره گردد و آن ها که در نزد خدا نیکند نجات یابند».
برای حل این مشکل و اینکه بشر به دنبال هر صدا و آهنگی به راه نیفتد و به گمراهی دچار نگردد خدای متعال از سر لطف خویش، انسان ها را به خود رها نکرده و برای اینکه به دنبال اربابان اندیشه ها و عقاید گوناگون و ساختگی راه نیفتند، راه مستقیم و صراط قویم نجات را، در قالب تعالیم مکتب آسمانی برای آنان فرستاده، تا هدایت شوند و فریب اندیشه ها و عقاید شیطانی را نخورند.
دسته بندی جنبشهای عرفانی در عصر ما
جنبشهای عرفانی نوظهور، تقسیم بندی های مختلفی دارند. لذا باید از هم تفکیک شوند و نمی توان با همه آنها به یک گونه برخورد كرد. بعضی، به گونه ای ریشه های دینی دارند و به سان جوانه هایی هستند که بر شاخه های درخت كهنسال دین در سنت های مختلف روییده اند. مثل دراویشی كه ما اكنون در كشور داریم، از قبیل: فرقه هاي ذهبيه، خاکسار، نعمت اللهی ها، صفی علیشاهیها و غیره.
برخی از این عرفان ها هم كاملا زاده افكار مدرن هستند. مثل گروه هایی كه در آمریكا و اروپا به وجود آمدهاند. گروه های شیطان پرستی، خداگریز، اپیسم و پانكیسم، رپیسم و … اینها دیگر برخاسته از سنت نیستند، بلكه، نوعی تحرک علیه وضعیت مدرن می باشند.
عده ای هم حالت بینابین دارند، نه سنت را قبول دارند و نه دل به مدرنیته دارند، اینان خود را پُست مدرن میدانند و می گویند: ما زاده مبارزه با عقلانیت مدرن هستیم، عقل ما را ارضا نمی كند. لذا، وضعیت سومی را به وجود آوردند.
بعضی از اینها هم پالوده عرفانهای گذشته هستند، یعنی: همان عرفانهای گذشتهاند، كه به شكل جدید ظهور پیدا كردند و حرف جدیدی ندارند.
عده زیادی از این مکاتب هم زاده شیادی بعضی از كسانی هستند، كه از دلدادگی و سادگی انسان معاصر سوء استفاده میكنند. به همین خاطر، باید اینها را تفكیك كرد و نباید به یك شكل با آنها برخورد نمود.
برخی عرفان های نو پدید عبارتند از: ۱ـ یوگا ۲ـ اُشو ۳ـ سای بابا ۴ـ رام اله ۵ـ کریش نا ۶ـ یوگا نادا ۷ـ دالای لاما ۸ـ عرفان حلقه ۹ـ پائولوکوئلیو ۱۰ـ وین دایر ۱۱ـ اکهارت توله، ۱۲ـ شیطان گرایی ۱۳ـ عرفان سرخ پوستی و غیره. عرفان اُشو و سای بابا از لحاظ اعتقادی بسیار خطرناک می باشند. اُشو، ديدگاه هايي در باب عشق و حقيقت زن و مدرنيته دارد و فرهنگ عرفان اشو، برهنگی و سکس می باشد و رسیدن به معنویت را از این راه میسر می داند. از نظر برخی نویسندگان، در یک تقسیم بندی کلی، فرقههای معنوی و عرفانی که در ایران فعال هستند، به سه دسته تقسیم میشوند:
دسته نخست: عرفانهایی که مدعی دین جدیدی هستند؛ مثل سای بابا، رام الله، اوشو و اکنکار.
دسته دوم: عرفانهای غیر دینی؛ مثل عرفان ساحری یا عرفان جادو، عرفان پائلو کوئیلو، فالون دافا و مدیتیشین متعالی.
دسته سوم: عرفانهایی که منشأ دینی (اسلامی، مسیحی، یا یهودی) دارند؛ مثل فرقه های خانقاهی و صوفی، شاهدان یهوه، که زیرشاخۀ مسیحیتاند و عرفان قبالا یا کبالا که عرفانهای یهودی است.[۱۸]
برای آشنایی با روش این مکتب ها و در نتیجه، آسیب شناسی آنها، نمی توان یک مدل و معیار مشخصی تعیین کرد. هر یک از این عرفان ها، به گونه ای مخصوص به خود عمل می کنند و برای ویروس شناسی و مقابله با آن ها، باید با ادبیات و زبان خاص خودشان وارد شد. اما نکته ای که در همۀ این ها معلوم است، این است که: هیچیک از این مکتب ها و بنیان گزارانشان در کار خود صادق نیستند.
بسیاری از مردم، وقتی که از فردی یک کار خارق العاده و عجیبی میبینند، چون قدرت تشخیص و تحلیل این گونه کارها را ندارند، آن را نشانۀ حقانیت آن فرد و ارتباط او با عالم غیب میبینند و سپس، به همین علت علاقه و گرایش عاطفی نسبت به این افراد پیدا میکنند و خود را تسلیم او مینمایند. با تحقیق و بررسی معلوم می شود، که رهبران این گروهها از این راه، عده ای را به خود جذب و برای تعیّش و تکسّب، دکان و دستگاه درست میکنند و با نشان دادن بعضی کارهای شگفت و تحت تأثیر قرار دادن پیروان، دام فریبی می گسترانند و با هنرمندی و تردستی باعث سرکیسه کردن مریدان خود می شوند. لذا گرچه بزرگان این مکاتب از نظر درجه مهارت، توانایی و نوع روشی که پیش گرفته اند، متفاوت و در رتبه های گوناگونند، ولی همگی کاذب و غیر واقعی هستند.
عرفان راستین، نیاز به آموزش، آن هم به وسیلۀ افراد نا ساخته و کاسب ندارد. بلکه از نظر دین، اگر فردی به دستورات شرعي عمل کند، یعنی محرمات را ترک نماید و واجبات را به کار گیرد، به درجات عالی عرفان حقیقی نائل میشود و به هیچ استاد و پیر و مرادی هم نیاز ندارد. البته اگر استاد هم لازم داشته باشد، در جهت یاد گیری امر و نهی خدا و فهم و بکار گیری تعالیم دین است. در این راه، هیچ معلمی هم دنبال تکسّب و درآمد زایی نیست، بلکه فقط برای رضای خدا، آنچه را که مطابق شرع است و رضا و سخط خدا در آن است، به مرید یاد میدهد و او را بنده خدا بار می آورد و هیچ مزدی هم طلب نمی کند.
لذا، عرفان واقعی و معنویت راستین را، باید در عمل و پایبندی به اوامر و نواهی الهی جستجو نمود، نه با عرفان بازی های کاذب و دروغینِ جمعي درويش مسلك، كه اخيراً با نام هاي رنگارنگِ روح درماني، انرژي درماني و غيره، متداول شده اند.
منشأ ارتباط با جهان ماورایی
انسان موجودی فوق العاده شگفت و روح بشر، دارای زمینه ها و قوایی بسیار ناشناخته است. از طرفی جهان هم رمز و رازهایی پیچیده دارد. با این حال، جنس انسان از همین عالم است و ماده اولیه انسان و جهان یکی است و ما نمی دانیم چه رابطه و سر و سرّی بین این دو وجود دارد، اما این را میدانیم که ارتباط و پیوستگی و تأثیر متقابل بین انسان و عالم هستی غیر قابل انکار است.
از طرفی دیگر، ما و جهان چیزی جز انرژی و ماده نیستیم. حتی اعمال ما هم انرژیهایی بی وزن است، که از وجودمان ساطع میشود و در خارج ظهور عینی پیدا میکند. دنیای ما هم مملو از انرژی هایی مادّی است که به صورت شگفتی در هستی پراکنده اند، بدون این که درهم تداخلِ مخلّ و زیان آوری داشته باشند. در فضای اطراف ما انرژی ها، صداها و موج های فراوان و بی نهایت پراکنده است، که برخی از آنها اعمال و رفتارهای ما هستند که نامرئی اند.
بنابراین، ما در معرض تشعشع و تابشِ بی نهایت امواج پیام گونۀ عالمِ بی کرانه هستیم و به طور طبیعی و ناخواسته، جسم ما، خصوصا روح ما ـ که حقیقت ماست ـ به گونهای عجیب هوشمند است؛ شعاع ها و صوت ها و پیام هایی را از اطرافمان دریافت می کند که شناخته شده نبوده و در اختیار ما هم نیستند. درست مانند یک گیرنده رادیویی، که در مواقعی خاص امواج و اصواتی با معنا یا بی معنا و پارازیت گونه دریافت می کند.
همۀ اجزای عالم دارای درک و هوش هستند و همگی، به گونهای متفاوت با دیگری، دارای قدرت نطق و بیان میباشند، اما در ما وسیلهای تعبیه نشده که بتوانیم مفاهیم متصاعد شده از موجودات را جذب کنیم و بفهمیم (وَ لكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبيحَهُم)[۱۹]. ای چه بسا کسانی که در اصطلاح، اهل دلاند، بتوانند نطق موجودات عالم را دریافت و فهم کنند.
نطق آب و نطق خاک و نطق گِل هست محسوس حواس اهل دل
علم امروز می گوید: برخی حیوانات با ایجاد صوت و برخی دیگر به صورت پراکنده کردن تشعشعات نامرئی و انرژی گونه با هم سخن می گویند. پس اگر نرم افزار مناسبی در وجود ما فعال باشد، که توانایی دریافت و پردازش و تبدیل گفتار موجودات را داشته باشد، به طور قطع، قادر خواهیم شد که گفته های آنان را درک کنیم و حتی بشنویم. چنان که به طور یقین، بعضی از پیامبران الهی «منطق الطیر»[۲۰] بلد بودند، یعنی صدای پرندگان را میشنیدند و میفهمیدند. مانند سلیمان، که به قدرت الهی صدای سایر حیوانات را میشنید و با مورچه سخن می گفت[۲۱]. در مورد پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام گزارشات فراوانی به ما رسیده که منطق الطیر میدانستند و با حیوانات و پرندگان و حتی با موجودات مادّی هم سخن میشدند و به این وسیله عدهی زیادی را هدایت مینمودند.
دریافت امواج و حقایق پراکنده در جهان هستی برای بشر به دو گونه میسّر است: ارادی و غیر ارادی.
۱ـ برای اینکه کسی بتواند به طور ارادی و با اختیار، بعضی از مفاهیم به اصطلاح غیبی و واقعیات معنادار در پیرامون خود را دریافت نماید، راههای مختلفی وجود دارد. که گاهی با ریاضت و تمرین و آشنایی به خواص برخی اشیاء یا آگاهی از بعضی دانش های غریبه و ممنوعه و غیره حاصل می شود (اختیاری).
۲ ـ بسیاری از انعکاسها و پیامهای معنادار موجود در طبیعت به طور غیر ارادی و بدون اختیار به بشر القاء می گردد. این نوع به اصطلاح الهامات و القائات، ممکن است از یک منبع مثبت سرچشمه بگیرد و به وسیلۀ یک فرد صاحب نفس باشد و اثر مثبت داشته باشد و ممکن است از یک منبع منفی منتقل شود و پیامی زیان آور و تخریبی همراه داشته باشد، که به وسیله شیطان القاء می شود. همان گونه که قرآن می فرماید: شیاطین به دوستان خود القاء می کنند[۲۲].
علاوه بر این، بسیاری از دریافتها و تجربیات عرفانی ما ممکن است تخیلاتی باشد، که یا حاصل فعالیتهای روزانه و عکس العمل برخی ناهنجاریهای روحی و روانی افراد است، یا عوامل ناشناختهی دیگر باشد، که اثر امواج و اصوات مبهم و غیر مبهمِ اطراف ماست و منشأ آن هم ناپیدا و نامعلوم است.
در بین همه افراد و همه ادیان و گرایش ها، افرادی هستند که تجاربی از این دست دارند. برخی از آن تجارب هم ممکن است بامعنی باشد و در روح پاک افراد حاصل شود. مثل نوع خواب های که دیده می شود و تجلیاتی که به عده ای می شود و آن تجلیات را به دیدار با خضر یا به امامان نسبت می دهند. ولی برخی هم ممکن است خرافی و در اثر گرایش های خاص، فکر و خیال های روزانه و حتی پرخوری های افراطی پدید آید. اصولا جسم و روح، در حالت مختلفی که قرار می گیرند، از نظر سبک یا سنگین بودن، خالی یا پر بودن، در حالت شادی یا غم بودن، مضطرب یا آرام بودن و در فکر و خیال بودن و غیره میتوانند دریافت های متفاوتی از جهان خارج داشته باشند.
بر این اساس، غیر از وحی و الهامهای الهی که به انبیا وارد میشود و آنها بدین وسیله، دستورات خدا را دریافت میکنند تا به بشر منتقل نمایند، هیچ کدام از دریافت ها، تجربیات عرفانی و غیر عرفانی، القائات، کشف و شهودها، و خواب های صادق و غیر صادق، نمی توانند دلیل چیزی باشند و موجب شوند که فردِ منفعل و دریافت کننده، ادعای ارتباط با غیب داشته باشد و بخواهد برای خود مکتب سازی کند. پس، دریافتهای روحی، چه با واسطه و چه بی واسطه، ارتباط با اولیا و پاکان و هر گونه خواب و خیال برای هر فردی که اتفاق بیفتد، نباید برای خود مقام خاصی قائل شود و آن را دلیل بر امتیازی برای خود بداند و با قداست بخشیدن به افکار خود، دیگران را گمراه سازد.
بنابراین، دریافت پیامها و امواج با معنا و بی معنا که از موجودات عالم هستی صادر میشود، برای انسان امکان پذیر است. زیرا بشر دارای چنان تواناییهای مرموزی است که به سان گیرندهای قوی و چند وجهی، قدرت و ظرفیت جذب پرتوها و تشعشعات پراکندۀ جهان را دارا است. ولیکن، آنچه گفته شد، با آنچه که وحی است و فقط بر انبیا و فرستادگان خداوند نازل میشود، بسیار متفاوت است.
جدایی وحی با دریافتهای روحی
وحیی که بر پیامبران عظام الهی نازل میشود، هیچ جایگزینی ندارد. این وحی، طبق نص صریح قرآن، به سه صورت بر پیامبران نازل می شود[۲۳]:
۱ـ به صورت مستقیم بر قلب رسول.
۲ـ ایجاد صوت در فضا از پشت حجاب.
۳ـ توسط فرشته وحی و جبرئیل.
برای این وحی هیچ گونه شبیهی نمی توان سراغ داد و مخصوص انبیا است. هیچ گونه ابزار، دستگاه و یا گیرندهای در عموم انسانها وجود ندارد، که بتوانند به وسیلۀ آن با خالق بی مثال هستی ارتباط برقرار کنند و پیامهای خدا را که در قالب وحی نازل میشود دریافت کنند. زیرا:
اولاً، خدا از جنس بشر و سایر موجودات نیست و هیچگونه سنخیتی با انسان ندارد. ثانیاً، امکانات بشر عادی هم در حدی از ظرفیت و توانایی نیست که بتواند وحی بسیار سنگین و قول ثقیل آسمانی را پذیرا باشد. پس باید خداوند، خود افراد شایستهای را برگزیند و آنان را برای دریافت و انتقال دستوراتش آماده نماید.
آری! افق وحی از سطح دانش و توان بشر عادی خارج است و انسان های عادی هیچ تجربه ای از این امر قدسی ندارند. همانگونه که نمی توان چندین تُن بار را در ترازوی کوچکی توزین کرد، نیز نمی توان لامپ ضعیف ۱۰ وات را به منبع عظیم الکتریسیته به قدرت چندین مگاوات متصل نمود،. بدیهی است که این کار غیر ممکن است، همین گونه هم، هر کسی ظرفیت ندارد تا به او وحی نازل گردد، یا چگونگی آن را در یابد.
از این رو مقایسۀ وحی با هر دریافت دیگری صحیح نیست و «وساطت روحي» یا سایر القائات و فعل و انفعالات انفسی و درونی را شبیه با الهام و وحی دانستن ـ آن طور که «ووتر هنگراف» و دیگران گفتهاند ـ غیر منطقی است.
آقای «ووتر هنگراف» در بررسیهای خود در ضمن یک مقاله، پس از توضیح «وساطت روحی و روانی»، به ذکر نمونههای عینی در خارج پرداخته، که واسطه قرار گرفتهاند و حقایقی را از عالم ماوراء دریافت نمودهاند. او اینگونه دریافتها را گونهای از وحی و الهام تلقی نموده است. وی معتقد است که این دریافت ها، در حال شهود، خلسه و یا حالات دیگری توسط شخصِ مورد خلسه قرار گرفته دریافت می شود که آن فرد واسطه، حقایق را دریافت می کند و از طریق مدیوم به خارج منتقل میگردد. چون این دریافت ها به وساطتِ روح فرد واسطه دریافت و منتقل می شود، به آن «وساطت روحی» گفته می شود.
آنگاه ووتر هنگراف، با ذکر نمونه هایی از افراد که برای واسطه روحی، طعمه قرار گرفته اند، به طور گویا و صریح ریشۀ اصلی این قدرت (که به شخص واسطه دست می دهد) را تبیین نکرده است. نویسنده از شخص واسطه و این قدرت او یک تصور نامرئی و نامفهوم و نامعلوم ساخته و آن را رقیبی برای وحی و الهام در ادیان الهی قرار داده است.
پس از مطالعۀ این مقاله، خوانندۀ نامطلع، یک مفهوم گنگ و خیال مبهم از وحی پیدا می کند، که با تعمیم دادن آن به وحی راستین انبیا، وحی راستین هم به نوعی، در نظرش خیالی و سؤال برانگیز جلوه داده می شود. به خصوص، با آوردن یک گفتگو در اول مقاله (ژان و رابرت)، وحی انبیا هم چیزی جز خیال تصور نمی شود. این گفتگو چنین است:
ژان: صداهايى مى شنوم كه به من مى گويند كه چه بكنم. اين صداها از جانب خدا مى آيند.
رابرت: آنها از قوه خيال تو مى آيند.
ژان: البته. پيام هاى خدا از همين راه به ما مى رسد.
جى. برنارد. شاو، ژان قدّیسه
علاوه بر این، نمونه های ذکر شده از وساطت روحی، که از افراد متفرقه در متن مقاله آورده شده و معلوم نیست این افراد از نظر روحی و روانی و سلامت نفس، دارای چه وضعیتی هستند. لذا این نمونه ها هرگز نمی تواند معیار نتیجه گیری علمی و منطقی در این باره باشد و چیز خاصی را ثابت نمی کند. زیرا این نمونه ها همان گونه که از زبان خود واسطه ها و نویسنده مقاله ابراز شده، تخیلات ذهنی و تغییرات ناشناختهی روانی است، که ممکن است برای هر کسی دست دهد.
بسیاری از این گونه القائات و دریافت های به اصطلاح ماورائی و غیبی، می تواند تصورات و دریافت های ناشناخته ای باشد، که ممکن است در اثر برخی اختلالات روانی و فیزیولوژیکی و گاهاً ناهنجاری های درونی، یا حتی برخی ریاضت ها، برای افرادی ایجاد گردد. که نمی توان این گونه توانایی ها را جدی گرفت و به حساب وحی گذاشت.
حتی امروزه افراد زیادی هستند، که از مواد افیونی مخدّر، ال. اس. دی، روانگردان و یا مشروبات الکلی استفاده میکنند و پس از استفاده از این مواد، از خود بی خود میشوند و قدرتی مییابند و در حالات غیر طبیعی و نشئگی، سخنانی را ابراز مینمایند، آنگاه این اظهارات و توهّمات خود را دریافتهای ماورایی و غیبی معرفی میکنند. یکی از این افراد، فردی است به نام «آلدوس لئونارد هاکسلی» که یکی از متفکران نقاد حوزهی دین و معنویتگرایی در غرب است.[۱]
او مدعی است، که برای داشتن تجربه دینی ـ معنوی، راههای مختلف وجود دارد، یکی از این راهها مصرف مواد مخدر، مثل ال. اس. دی است. میگوید: دریافتی که از این طریق حاصل میشود، دریافت خوبی است و معتقد است: خلسه معنوی، که به خلق یک اثر هنری منجر میشود، تنها در سایه خلسه با یک مخدر امکانپذیر است. آلدوس هالکسی، تا پایان عمرش ال. اس. دی مصرف کرد. وقتی به او گفتند: مصرف نکن! گفت: چیزهایی که از ال. اس. دی برای من کشف میشود از هر چیزی آرامبخشتر است. معروف است که در همان حالاتی که ال. اس. دی مصرف کرده بوده است، جان داد.
این افراد میگویند: فضایی که این مواد برایشان ایجاد میکند، فوق طبیعی و شبیه تجربههای عرفانی است، و آنها بدین وسیله حقایقی را میبینند؛ آنان معتقدند با مصرف این مواد، تجربه نابی به آدم دست میدهد، که شاید شبیه تجربههایی باشد که دینی توصیف میشوند!
حال، آیا بی انصافی نیست، که در دنیای علم و تکنولوژی و عصر مدرن! بیاییم و برای این سخنان سخیف حساب باز کنیم و با استناد به چنین گفتههایی، حالات بدست آمده از مواد افیونی و توهم زا را عرفانی و دینی و شبیه وحی آسمانی بدانیم؟!
[۱] . آلدوس لئونارد هاکسلی Aldous Leonard Huxley (زاده ۲۶ ژوئیه ۱۸۹۴ و درگذشته ۲۲ نوامبر ۱۹۶۳( نویسنده و فیلسوف بریتانیایی است او کتابی دارد، با عنوان The Doors of Perception یعنی: «درهای ادراک» که در مورد مصرف مسکالین و شرح تجربیات نویسنده میباشد، که در سال ۱۹۵۴ منتشر شده است. ترجمهٔ فارسی این کتاب با نام «درهای ادراک بهشت و دوزخ» در سال ۱۳۸۱ توسط نشر میرکسری چاپ شدهاست. این کتاب در دو قسمت میباشد. بخش اول کتاب یعنی: «درهای ادراک» مربوط به تصورات هاکسلی پیش از مصرف مواد مخدر است و بخش دوم یعنی: «بهشت و دوزخ»، که وی پس از مصرف مواد مخدر و خارج شدن از حالت عادی به نگارش درآورده است. در این کتاب، خیالپردازیها و اوهام هاکسلی در حالت نامتعادل بازگو میشود. او کوشیده است، اعمال و رفتار انسانهایی را که مواد مخدر مصرف میکنند، منعکس نماید و آنها را مثبت و معنادار معرفی کند.
تحلیل جدی تر و نقد جامع تر و شفاف سازی بیشتر «وساطت روحی» به فرصتی افزون تر نیازمند است، که آن را در مقالهای دیگر تقدیم می کنم. در ادامه، برای اینکه شناخت درستی از انواع عرفان های نوظهور و کاذب داشته باشیم، سعی داریم، با ذکر نمونه های عینی و تاریخی، در ضمن چند فراز، درون اين عرفان ها را كالبد شناسی كنيم و برخی شگردهای مورد استفادۀ آنان را بررسی و شناسايي نماییم:
۱ـ استفاده از بعضی علوم غریبه و ممنوعه
از نظر دين مبين اسلام، فراگيري و آموزش برخي علوم حرام شمرده شده است. مثل: طلسميات، سحر و جادو، کهانت، رمّالی، طالع بینی و ..
آموختن اين علوم باعث مي شود كه فردِ آموزش ديده، توانايي پيدا مي كند كه برخی از وقایع را پیش بینی کند، یا كارهاي غير عادي انجام دهد و چنين جلوه دهد كه اين كارهاي شگفت را در اثر ارتباط با غيب بدست آورده و با اين كار عده اي را تحت تأثير خود قرار داده و از اين طريق، جمعي نا آگاه را به دام خود گرفتار نمايد. چنانکه برخی افراد کلاهبردار، با شیوههای فریبکارانه و به بهانه رمالی و گرفتن فال و طالع بینی از طعمههای خود اخاذی میکنند. در خيابان و بازار، فراوان ميشنويم، که بعضی مدعی ارتباط با اجنه هستند و يا مي بينيم كه كف زن هاي حرفه اي از شگردهاي مخصوص استفاده میكنند و از راه كف زني، اقدام به سرقت كيف پول، يا اشياي قيمتي ديگران مي كنند.
در همه زمان ها جمعي از اين دسته بوده و هستند. حتي بسياري از اين افراد با شناخت روابط بين كرات و ستارگان، به امور خارق العاده اي دست پيدا مي كنند و قادر میشوند، تا با استفاده از روابط و اوضاع اشيا و كرات و ستارگان، تحت یک شرايط خاص، كه براي آن ها شناخته شده و بر ديگران پنهان است، وضعيتي را به وجود آورند كه كاملاً مورد توجه افراد عادي قرار گيرد و موجب كشيده شدن ديگران به سوي آن ها شود. اين عده مي توانند از بعضی روابط و نِسَب بین كرات استفاده كنند و حتي رابطه بين خانواده ها را بر هم بزنند يا بالعكس، يا در زمان هاي مخصوصي كارهاي غير عادي انجام داده و بعد چنين وانمود سازند، كه داراي مقام ويژه و غيبي هستند و جمعي را مجذوب خويش كنند.
تردستي و شعبده بازي هم، هنري است كه از دير باز مورد استفاده عده اي سودجو بوده و تاريخي طولاني و دراز دارد. كساني كه در اين فن دوره مي بينند با شيوه ها و رفتارهاي ويژه اي، حوادث و حركاتي را ايجاد مي كنند كه از افراد عادي ساخته نيست و موجب جذب آن ها به سوي دارندگان اين فنون مي شود.
اینان با روشهای فیزیکی، مادّی و طبیعی و فراطبیعی و با استفاده از قوای فیزیکی و ویژگی های حواس انسان، آثار خاصّی را به چشم و گوش و حواس یا حتّی ذهن وانمود می کنند. یعنی به کمک قوه خیال بیننده، آثاری عجیب در نظرش مجسّم میکنند که وجود ندارند و واقعیت نیستند. حتی مي توانند با تردستي خاصي، به طور مستقيم، به ديگران خسارت وارد سازند، يا به نحوي طرف مقابل خود را مات و شيفته كارهاي خود ساخته، در فرصت مناسب به اهداف شوم خود دست يابند. به یک نمونه از سوء استفادههای مدّعیان جن گیری توجه کنید:
حکایت ازدواج مرد عربستانی با یک جن
یک شهروند سعودی به نام “هانی باخشوین”، با تشریح ادعای ازدواج خود با زنی از طایفه جنیان به نام “میمونه” گفت: ۲۳ سال از این ازدواج که با هدف کسب ثروت صورت گرفته، می گذرد و یک جادوگر نیجریه ای بانی این کار بوده است.
به نوشته سایت اینترنتی “دنیا الوطن”، باخشوین گفت: ۲۳ سال پیش با یک جادوگر نیجریه ای دیدار و به وی پیشنهاد کرده که کاری کند که میلیونر شود، بنابراین جادوگر از وی خواسته است که خانه ای بخرد و به تنهایی در آن مستقر شود و بعد بخوابد، آنگاه برای او تعریف کند که در خواب چه دیده است.
شبکه ماهواره ای “ام. بی. سی” که با باخشوین در این خصوص مصاحبه کرده است، اعلام کرد که به این ترتیب باخشوین خواستهی ساحر نیجریه ای را برآورده کرد و زنی را به همراه مادرش در خواب دید که یک فنجان آبمیوه به او داد. جادوگر نیز در تفسیر این خواب به باخشوین گفت: یک زن از طایفه جن عاشق تو شده است. وی افزود: جادوگر نیجریه ای روزی نزد وی آمد و گفت: این جن که میمونه نام دارد مهریه، لباس، طلا و لوازم دیگر نیز می خواهد. وی فاش کرد که ۳۰ هزار ریال سعودی برای برآورده کردن خواسته های این جن به جادوگر داده است و بعد جادوگر الفاظ عجیب و غریبی برای او زمزمه کرده و از او خواسته است وارد یکی از اتاق های خانه اش شود تا عروسش را ببیند و وقتی وارد اتاق شده، زن زیبایی دیده است که لباس آبی به تن داشته است! وی با اشاره به این که مرد نیجریه ای به او کمک کرده است که به این زن برسد و زن نیز از وی خواسته که دستورات شیخ نیجریه ای را اجرا کند، تصریح کرد که تا قبل از مرگ جادوگر نیجریه ای، ۲۵۰ هزار ریال سعودی پول به وی پرداخت کرده است. باخشوین تاکید کرد ۲۳ سال است که وجود این زن جنی را احساس میکند، با او زیر لب و نه ظاهری پچ پچ می کند و همواره از او انتظار دارد که همانطور که جادوگر نیجریه ای وعده داده بود، وی را ثروتمند کند! این درحالی است که نهایت، فاش شده که باخشوین مورد کلاهبرداری قرار گرفته، زیرا دام های این چنینی برای اخاذی از سعودی ها افزایش یافته است.[۲۴]
۲ـ آشنایی با خواص برخی از اشيا و موجودات
بسياري از مواد و موجودات عالم داراي خواص و آثاري هستند، كه براي همگان شناخته شده نيست. معمولاً عده اي سعي مي كنند با آشنايي یافتن از خواص اين عناصر و ويژگي هاي تركيبي آنها، خود را به انجام كارهاي نو و غير عادي قادر سازند، كه ديگران از انجام آن عاجز هستند.
يك سلسله علوم وجود دارد كه در گذشته ساحران با استفاده از آنها برنامههاي خود را عملي ميساختند. استفاده از خواص ناشناخته فيزيكي و شيميائي اجسام، همانطور كه در داستان ساحران زمان موسي (عليهالسلام) آمده كه آنها با استفاده از خواص فيزيكي و شيميائي مانند جيوه و تركيبات آن توانستند چيزهائي به شكل مار بسازند و به حركت در آوردند. ساحران كارهاي پيچيده اي انجام مي دادند كه واقعاً عجيب و حیرت زا بود و مردم را تحت تأثیر قرار می داد. تا جايي كه حتي فرعون از آن ها براي غليه بر موسي و اثبات حقانيت و ادعاي دروغين و خدايي خود بهره میگرفت (كه البته موسي سحر بودن همه آنها را آشكار ساخت).
باز نمونه ای دیگر از این امور شگفت و سوء استفاده از علوم غریبه، در زمان حضرت موسی، داستان گوساله ای است که توسط فردی به نام سامری با طلا ساخته شد، که به نحو خاصی از او صداهایی خارج میشد و بدین وسیله جمع کثیری از قوم حضرت موسی علیه السلام را تحت تأثیر قرار داد و توانست آن ها را دو باره از خداپرستی و توحید، به شرک و گوساله پرستی بکشاند.
نمونه یکی از این کارهای عجیب که با نقشۀ متوکل عباسی برای استهزای امام دهم (ع) به وسیله یک شعبده باز صورت گرفت و امام (ع) به قدرت الهی، آن مرد شعبده باز را به سزای عملش رساند، چنین گزارش شده است:
زرافه نگهبان مخصوص متوکل می گوید: متوکل مردی اهل لهو و لعب و بازیهای مختلف بود، به همین علت یک مرد هندی که در شعبده بازی احاطه خاصی داشت به کاخ خود آورده بود تا سرگرم باشد. یک روز تصمیم گرفت که امام هادی علیه السلام را توسط مرد شعبده باز مسخره کرده و اهانت نماید. به او گفت: اگر باعث خجلت و اذیت امام علیه السلام شوی هزار دینار ناب به تو خواهم داد. مرد هندی قبول کرد و دستور داد چند مرغ بریان طبخ کنند و روی ظروف غذا بگذارند و خود در کنار سفره نشست، آنگاه امام علیه السلام را دعوت کردند که به سفره غذا حاضر شوند. در همان مکان پارچه ای به دیوار آویزان بود که نقش یک شیر بر آن بود. شعبده باز درست در کنار آن نقش نشسته بود. حاضرین مشغول خوردن غذا شدند. امام علیه السلام دست مبارک را دراز کردند که از آن مرغ استفاده کنند، شعبده باز آن را به پرواز درآورد و باز به محل دیگر سفره دست دراز کردند، بار دیگر شعبده باز مرغ را به پرواز درآورد و تمامی اهل مجلس خندیدند. ناگهان امام هادی علیه السلام دست را بر صورت شیر، که بر پشت سر شعبده باز بود زد و فرمود: او را بگیر! شیر تجسم یافت و بر او حمله کرد و مقابل چشم همه او را بلعید و به جای خود برگشت و به صورت اول درآمد. حاضرین متحیر و وحشت زده شدند امام علیه السلام از جا برخاست. متوکل گفت: از تو می خواهم از مجلس بیرون نروی مگر آنکه شعبده باز را برگردانی. (فقال والله لا تری بعدها اتسلط اعداء الله علی اولیاء الله) امام علیه السلام فرمود: به خدا سوگند دیگر او را نخواهی یافت آیا دشمنان خدا را بر اولیاء خدا مسلط می کنی؟ سپس از مجلس خارج شدند و دیگر کسی مرد شعبده باز را ندید.[۲۵]
۳ـ انخلاع و تقویت روح
انسان از دو بعد جسم و روح تشكيل شده است. رابطه جسم و روح بدين گونه است كه: روح بر بدن سوار است و به وسيله بدن كارها را انجام ميدهد. در اين دنيا حكمت الهي بر اين قرار گرفته كه من (روح) به وسيله تن (جسم) امور زندگي را بچرخانم. اما روح مي تواند تحت شرايطي، بدون نياز به ماده و بدن كارهاي خويش را به انجام رساند. اين در صورتي است كه وابستگي ها و تعلقات روح به تن كاسته، يا قطع شود. در اين صورت، روح بسيار قوي مي شود و بدون نياز به ابزار، زمان يا ماده، مي تواند كارهاي شگفتي انجام دهد، كه همراه تن، از انجام آن ناتوان بود. براي مثال: در خواب كه روح از بدن نيمه جدا مي شود و كنده شدن آن از بدن كامل نيست، روح از موانع عبور نموده و در مدت كم، به جاهاي زيادي سفر مي كند كه در غير اين حالت ممكن نيست.
عده اي با انجام اعمال و شيوه هاي خاص رياضتي، چلّه نشيني و ممارست هاي ممتد و حساب شده، توانايي انخلاع پيدا مي كنند و مي توانند با ترک شهوات و خوراكي ها روح را از بدن جدا سازند، يا ارتباط آن را با بدن كم نمايند. در اين صورت، با روحِ تقويت شده، به وسيله رياضت ها و اعمال خاص، توانايي هايي را كسب مي كنند، تا جايي كه مي توانند از درون افراد و افكار و انديشه هاي آنان خبر دهند. اين به اصطلاح غيب گويي و خبر دادن از پنهاني ها و نيز انجام اعمال شگفت، كه در حالت عادي انجام آن ممكن نيست، باعث حيرت و شگفتي و در نتيجه، جلب توجه ديگران مي شود و موجب مي شود، دارندگان چنين توانايي هايي، بساط فريب و سوء استفاده از ديگران را گسترده سازند.
نقل شده در زمان امام صادق (ع) شخصي مدعي بود که قادر است از اشيايي که ديگران پنهان کرده اند خبر دهد. مردم به عنوان سرگرمي و تفريح از راه هاي مختلف وي را امتحان کردند. آن فرد بر خلاف انتظار حاضرين به خوبي از پس امتحانات برآمد، تا اينکه امام صادق(ع) سر رسيد، اوضاع را جويا شد، جريان را شرح دادند. حضرت دست خود را مشت کردند و از او پرسيد؛ در دست من چه چيزي است؟ او بعد از لحظاتي تامل و فکر، با حالت تحيّر و تعجّب به امام خيره شد! امام پرسيد: چرا جواب نمي دهدي؟ گفت: جواب را مي دانم! ولي در تعجبم شما از کجا آن را آورده ايد. آن شخص ادامه داد: در تمام کره زمين همه چيز مسير طبيعي خود را مي گذراند، فقط در يک جزيره مرغي دو تا تخم گذاشته، که يکي از آنها مفقود شده و آنچه در دست توست، بايد همان تخم باشد. حضرت تصديق کردند.
امام از او پرسيد: چگونه به اينجا رسيدي؟ جواب داد: «با مخالفت با هواي نفس»، هرچه دلم خواست خلافش را انجام دادم. حضرت از او خواست مسلمان شود. جواب داد: دوست ندارم. امام فرمود: مگر قرار نبود با هواي نفست مخالفت کني؟ طبق عهد خودت الان بايد مسلمان شوي، چون دوست نداري مسلمان شوي. زمينه فراهم بود، او که هم به قدرت معنوي امام پي برد و هم در مقابل استذلال امام پاسخي نداشت، مسلمان شد، ولی بعد از مسلمان شدن، قدرت غيبي خود را از دست داد. سراغ امام آمد و زبان به شکوه گشود. «قبلاً که مسلمان نبودم اين قدرت را داشتم الان که خدا را پذيرفتم قدرتم را از دست داده ام! اين چه ديني است؟» امام فرمود تاکنون متحمل زحمتي شده بودي و خداوند در همين عالم مزد زحمت تو را مي داد و بعد از دريافت مزد، طلبي از خدا نداشتي، چون با خدا بيگانه بودي و از حالا آنچه عمل مي کني، خداوند براي آن جايي که به آن نيازمندی، ذخيره مي کند و آنچه که قبلاً داشتي، براي نيل به سعادت ابدي، سودي به تو نمي رساند.[۲۶]
عدهای فریب تأثیر نفس و سحر کلام گردانندگان و مدعیان عرفان و معنویت را میخورند. وقتی به آن ها بگویید: چرا جذب فلان گروه شدی؟ پاسخ میدهد: او کلامش خیلی نافذ و مؤثر است، اگر به کسی بگوید، کار بد مکن و یا مثلاً شراب نخور، فوراً ترک می کند! حال آنکه، اگر کسی نفوذ کلام یا تأثیر نفس داشت، دلیل صداقتش نیست. این گونه تأثیر کلام بسیار مبهم و سؤال بر انگیز است؛ سؤالی که مطرح میشود این است که چگونه است، وقتی قرآن و خدا و پیغمبر گفته اند کار بد نکن، گوش نمی کند، ولی هنگامی که رهبر فرقه میگوید، کلامش اثر دارد؟! این تأثیر کلام بعضی از مرشدان و رهبران فرقه ها کار شیطان است و شیطان آن ها را در این کار یاری می کند. قرآن میفرماید:
وَ إِنَّ الشَّياطينَ لَيُوحُونَ إِلى أَوْلِيائِهِمْ.[۲۷]
شيطانها به دوستان خود وسوسه مىكنند.
وَ مَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرين. وَ إِنَّهُمْ لَيَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبيلِ وَ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُون.[۲۸]
و هر كس از ياد [خداى] رحمان دل بگرداند، بر او شيطانى مىگماريم تا براى وى دمسازى باشد. و مسلّماً آنها ايشان را از راه باز مىدارند و [آنها] مىپندارند كه راه يافتگانند.
بنابراین، اگر با مهارتی که رهبران اینگونه فرقه ها دارند، به کمک شیطان بتوانند دل پیروان خود را به دست آورند و آن ها را متوجه خودشان کنند، نباید موجب درست پنداشتن سخن و راه آنان شود.
۴ـ آشنایی با فنون خاص و ریاضت و تمرین
يكي ديگر از راه هايي كه فرد را قوي مي كند و موجب مي شود كارهاي غير عادي از او سر زند و اين كارها را دليل ارتباط با غيب و نيروهاي ماورايي معرفي نمايد، آشنايي با فنون و ابتكاراتي است كه در اثر تمرين و تكرار حاصل مي شود. سردمداران و مدعيان برخي از عرفانهاي دروغين با آموزشهاي خاص و تمرينهاي مستمر، داراي تواناییهايي میشوند كه از ديگران ساخته نيست.
اين نكته نيز به ثبوت رسيده كه نيروي اراده انسان، قدرت فراواني دارد و هنگامي كه در پرتو رياضتهاي نفساني قويتر شود، كارش به جائي ميرسد كه در موجودات محيط خود تاثير ميگذارد، چنانكه مرتاضان بر اثر رياضت اقدام به كارهاي خارق العاده ميكنند.
همانگونه كه يک وزنه بردار در اثر تمرين فراوان و شاقّه، براي برداشتن يك وزنه سنگين توانا مي شود و همانطور كه يک طناب باز در اثر ممارست هاي ممتد، بر كار خود مسلط مي گردد، اين گونه مدعيان هم در اثر ورزش هاي جسمي و روحي، بر انجام كارهاي خاصي توانا مي شوند، كه از هر كس ديگري بر نمي آيد. چنانكه سيک هاي هندي با تحمل رياضت و تمرين هاي خاص، كارهاي بسيار پيچيده اي انجام مي دهند.
اگر مردم عادي مطلع نباشند و اين مدعيان هم بخواهند سوء استفاده كنند، اين قدرت ها را كه با سختي و تمرين به آن نائل شده اند، موجب گمراهي ديگران قرار مي دهند و با مرتبط دانستن خويش با عوالم بالا و شگفتي آفريني هاي مخصوص، خودشان را از سايرين برجسته تر جا مي زنند و با تظاهر به معنویت گرایی، شاگرداني را به گرد خويش جمع كرده به مقاصد شومشان دست مي يابند.
بعضي از اين مرشدان و دراويش، چنان آزموده اند كه، مي توانند با نگاه خود اجسام را جابجا كنند، و يا كارهاي حيرت انگيز ديگر انجام دهند، كه مريدان را به سوي خودشان جذب نمايند. کسب اين توانایی ها و قدرت ها گاهی در اثر تکرار و تمرين، یا خواندن اوراد و اذکاری (محتوا و لفظ این اذکار هر چه باشد مهم نیست) و یا با تمركز چشم بر يک نقطه كانوني، با شيوه و شرايط خاصي حاصل مي گردد.
مدعیان انرژی درمانی، یکی از گروه هایی هستند که خود را عرفانی و معنویت گرا می دانند. حال آنکه: حتی اگر کسی در درمانگری با انرژی راستگو هم باشد، حرفها و ادعاهای معنوی و به ظاهر عرفانی اش، یک فریب است. به عبارت دیگر ممکن است کسی در قدرت درمان گری راستگو باشد ، اما در ادعای عارف بودن و مرشد بودن یک شیاد و فریبکار از آب در بیاید. انرژی درمانی به هیچ وجه ربطی به ایمان و معنویت افراد ندارد؛ یعنی یک فرد بی ایمان و حتی یک انسان ضد خدا هم می تواند در صورت تمرین و ممارست، از این قدرت بهره بگیرد.
از مدعيان دروغين که بگذريم، اعمالي مثل ارتباط با ارواح، تسخير و ارتباط با جن، تله پاتي، طي الارض هيچکدام به خودي خود دليل بر حقانيت فاعل نيست. انسان مي تواند با انجام کارهاي مشکل و رياضت هاي سخت، قدرت هاي غيرعادي روح و نفس خود را بازيابد و اصولاً خداوند متعال اين قدرتها را به نفس انساني عطا کرده است و توانايي انجام اين امور از خواص نفس انساني است و ارتباطي مستقيم به ايمان و تقواي افراد ندارد
به همين جهت ارباب معرفت، مکاشفه را به دو نوع رحماني و شيطاني تقسيم کرده اند. يعني عامل مکاشفه ممکن است فرشته باشد و ممکن است شيطان. ملاک تشخيص اين دو از همديگر را تعاليم قرآن و سنت معصومين ذکر نموده اند. يعني هرچه در مکاشفه بدست آيد، اگر با مضامين و دستورات قرآن و روايات معصومين همخواني داشته باشد، مکاشفهی رباني است در غير اين صورت، دست شيطان صحنه گردان نمايش بوده است.
۵ـ استفاده از علوم تجربی و روانشناسی
برخي ديگر از مدعيان عرفان هاي كاذب، از دستاوردهاي علوم تجربي، كه براي عموم مردم شناخته شده نيست، بهره مي گيرند. بسياري فال بين ها و كف بين ها، كه در خيابان و محلات ديده مي شوند، با نگاه به خطوط كف دست افراد كه در همه انسان ها مختلف است و نحوه قرار گرفتن اين خطوط نسبت به يكديگر مي توانند خصوصيات فكري و روحي ـ رواني ديگران را بازگو كنند و در نتيجه، گذشته ي افرادِ مورد هدف را تخمين بزنند. فردي كه مورد استفاده قرار مي گيرد، وقتي مي بيند برخي وقايع گذشته او، كه خصوصي بوده و كسي غير از خودش از آنها خبر نداشته، بازگو مي شود، فريب مي خورد و در مقابل خواسته هاي طرف تسليم مي گردد.
نيز، روح و روان آدمي بسيار پيچيده و ناشناخته است. برخي از مدعيان سودجو، در تسخير روان ديگران تبحّر خاصي دارند و مي توانند با شگردهاي ويژه اي روح را تحت تأثير قرار داده، كاري كنند كه به طور ناگهاني فرد مورد نظر خود را به شادي و خنده هاي غير عادي وادار كنند. يا بر عكس، چنان كنند كه فرد مقابل، در يك لحظه، به شدت، افسرده و غمگين شود و مرتب بگريد و اشک بريزد.
در اينصورت، با شيوه هاي خاصي در روح فرد مورد نظر تصرف نموده، هر گونه كه بخواهند از او استفاده مي كنند. بعضي از اين مدعيان دروغين مي توانند القاء انديشه و فكر كنند و شبهه يا سؤالي را در ذهن مريد بيچاره القاء مي كنند، آنگاه كه فكر مبتدي را ـ براي يافتن پاسخ سؤالي كه خود در آنها القاء كرده بودند ـ سخت درگير مي كنند، در يك فرصت مناسب، به او مي گويند: فرزندم! پاسخ سؤال شما اين است! در اين هنگام شاگرد يا مبتدي بيچاره و از همه چيز بي خبر، به خود مي گويد: من كه اين سؤالم را با كسي در ميان نگذاشته بودم، اين فرد از كجا دريافت؟! در نتيجه، خيال مي كند كه آن فرد غيب گوست و با عالم متافيزيك ارتباط دارد و يا از اولياي خداست كه توانسته از درونش خبر دهد. غافل از اينكه اين دامي بوده كه توسط مرشد در او القاء شده تا او را فريب دهد.
۶ـ سوء استفاده از عقاید مذهبی و گرایش های دینی
عقايد مذهبي مردمان هميشه مورد سوء استفاده قرار گرفته است. عده اي سودجو و دنيا طلب، با ظاهر سازي، خود را در دل طرفداران نا آگاه جا مي زنند و با ترویج معنویت گرایی و جلوه دادنِ خود، به عنوان يكي از اولياء الله و يا كسي كه با عالم غيب مرتبط است، به اغواي مريدان اقدام مي كنند. استفاده از خواص بعضي از آيات، اذكار، ادعيه و اوراد، تكيه بر خواب ديدن هاي افراد و ربط دادن آن به مسائل ماورائي، هميشه اسباب فريب ديگران بوده است.
يكي از متداول ترين و سابقه دارترين سوء استفاده ها، ادعاي ارتباط با امام زمان است. البته، بعضي از اين مدعيان دروغين، وقتي كه زمينه را آماده ببينند، به اين هم اكتفا نمي كنند و خودشان را امام زمان جا مي زنند و دستورهاي تازه اي را براي مريدان خود صادر مي نمايند. در هر عصر و زماني كساني بوده اند كه از عقيده به مهدويت و نا آگاهي مردم نسبت به اين مسئله، در جهت رسيدن به مقاصد دنيوي خود بهره برداري كرده اند.
در بين همه كشورها و در همه اديان و مذاهب اسلامي و غير اسلامي، كساني يافت شده اند كه خود را به عنوان مسیح، منجي يا مهدي موعود معرفي كرده اند، يا اينكه ادعاي ارتباط با او را داشته اند. حاصل اين ادعاها، پديده شومي را در طول تاريخ رقم زده، كه با عنوان منسوبين و مدعيان مهدويت، مشكلات و انحرافات بسياري را موجب گشته است.
نمونۀ یکی از این فرقه های خودساخته در کشور خودمان، مرام بابیت و بهائیت است. میرزا علی محمد باب شیرازی معروف به «سید باب»، در سال ۱۲۶۰ هجری قمری ادعای بابیت و نیابت مهدی اسلام را مطرح میکند و با استفاده از بعضی شگردها و ترفندهایی که برشمردیم (از جمله ریاضت هایی که در زیر آفتاب داغ بوشهر دیده بود)، عدهای را در اطراف خود جمع کرده، آنگاه به وسیلۀ روسیۀ تزاری حمایت شده و سرانجام، مدّعی میشود که من همان امام زمانی هستم که مژدۀ ظهورش داده شده است. پس از او میرزا حسینعلی نوری معروف به «بهاء الله» ـ با وجود ادعاهای مختلف امامت، نبوت و حتی الوهیت ـ تحت حمایت انگلیس و صهیونیسم کارش بالا میگیرد و بهائیت را بوجود میآورد. امروز این فرقه که مرکز خود را در اسرائیل قرار داده، به عنوان ستون پنجم صهیونیسم و آمریکا به خوبی ایفای نقش مینماید و حقانیت خود را به تعالیم و مقامات و کراماتی میداند که منسوب به رهبرانشان میباشد و مدعی هستند که این تعالیم معنوی و دستورات آنها پاسخگوی مردم است.
اگر یک تحقیق دقیق و جامع انجام شود، معلوم میگردد که بسیاری از فرقهها و جنبشهای نوپدید، که امروزه دم از عرفان و معنویت میزنند و ادعای نجات بخشی بشر را دارند، خواسته و ناخواسته، به وسیلۀ سلطه گران جهانی و بویژه اسرائیل و صهیونیسم بین المللی مورد حمایت و مدیریت میباشند. این قدرتهای شیطانی، سلطۀ خود را بر جوامع بشری در سایۀ بی هویتی دینی آنان می بینند و با رواج عرفانهای کاذب، سعی می کنند با ترویج سکس و فساد و بی بند وباری، اهداف بلند مدت خود را تأمین نمایند. بویژه امروز انقلاب اسلامی، با ادعای تکیه بر مبانی بلند قرآن و اسلام برای استکبار غیر قابل تحمل است و بهترین جایگزین و راه مقابله با آن ساخت و احداث فرقه های عرفانی و غیر عرفانی است. حتی در این چند سال اخیر پیدایش و گسترش گروههای سلفی و داعش را باید در همین راستا مورد نظر قرار داد. این گروهها به خوبی برای صهیونیسم ایفای نقش کردهاند و دقیقاً خواست ابر قدرتها را تأمین ساختهاند.
نتیجه گیری: در ارتباط با علل پیدایش جنبشهای نوظهور عرفانی و دینی، نظرات گوناگونی وجود دارد.. در نهایت، بسیاری از این جنبشها ریشه در تصورات، خیالات، ناهنجاریهای روحی_ روانی و یک سری تجارب درونی انسانها دارد، که گاهی در اثر واکنشهایی که بین نفس انسان و موجودات عالم هستی برقرار میشود، دست میدهد. عدهای روی این حالات و تصورات فیزیکی و غیر فیزیکی حساب باز می کنند و بر اساس آن به مکتب سازی میپردازند.
هیچیک از این جنبشها در عصر ما حاکی از حقیقت نیستند و ایدههای پراکندهای محسوب میگردند که کاذبند و منشأ منطقی و علمی ندارند، گرچه با الفاظ و عناوین به ظاهر علمی از آنها یاد می شود. رهبران این جنبشهای عرفانی و نوظهور، برای تفوّق بر دیگران و علمی جلوه دادن و پیشبرد اهداف و نظرات خود، از شگردهای شناخته شدهای استفاده می کنند. نیز، حمایت و بهرهگیری استکبار و صهیونیسم بین المللی از این جنبشها را نمی توان نادیده گرفت. امروز، انواع و اقسام جنبشها هستند که در خدمت اهداف شوم استعمار پدید میآیند.
با اميد به اينكه، هرچه بيشتر بر آگاهي هاي خالص جامعه افزوده شود و خدعه و فريب عده اي فرصت طلب آشكار گردد و با آشنائي هرچه بهتر مردم از تعاليم حيات بخش اسلام، طراوت و سعادت بر همگان سايه افكن شود.
به تاریخ: ۹۶/۲/۲۳
گرگان ـ ابراهیم حنیف نیا
منابع
- قرآن
- نهج البلاغة (للصبحي صالح)، سال ۱۴۱۴ ه ق، قم، ناشر هجرت.
- شریفی، احمد حسین، درآمدی بر عرفان حقیقی و عرفان های کاذب، ص ۶۴، چاپ هفتم، قم، صهبای یقین.
- جهان هولوگرافیک، مایکل تالبوت، ترجمه داریوش مهرجویی، انتشارات هرمس، تهران، چاپ ۴۲، ۱۳۹۵.
- عرفان و فلسفه، والترت استیس، ترجمه بهاء الدین خرمشاهی، چاپ هشتم، انتشارات سروش، تهران سال ۱۳۹۲.
- مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۵۰، ص ۱۲۵.
- شریفی دوست، حمزه، کاوشی در معنویت های نوظهور، ص ۷۱ و ۷۲.چاپ سوم، قم،دفتر نشر معارف، سال ۱۳۹۲.
- ذهن هولوتراپیک، استانیسلاو، گروف، هال زینا بنت، ترجمه محمد گذرآبادی، انتشارات هرمس، تهران، چاپ دهم، ۱۳۹۵.
- فصلنامه علوم اجتماعی، شماره ۶۲، مقاله «معنویت گرایی نوین به مثابه گفتمان»، دکتر ابوطالب طالبی و دکتر باقر طالبی دارابی.
- مقاله وساطت روحی، ووتر هنگراف، ترجمه دکتر باقر طالبی دارابی، مجله هفت آسمان، شماره ۴۹، صفحات ۱۱۵ –
- سایت شبکه العالم.
[۱] . Charles glock، جامعه شناس دین آمریکایی.
[۲] . Rodney stark، جامعه شناس دین آمریکایی که به واسطۀ نظریه اقتصاد دینی (theory if religiouns economy) شهرت دارد.
[۳] . john Milton yinger، جامعه شناس آمریکایی که از ۱۹۷۶ – ۱۹۷۷ ریاست انجمن جامعه شناسان آمریکا را لر عهده داشت.
[۴] . برایان ویلسون پیشکسوت مطالعات جامعه شناختی دین و فرقه در بریتانیا است.
[۵] . societalization.
[۶] . community.
[۷]. Society.
[۸]. Peter Ludwig berger. جامعه شناس دین و الهی دان لوتری آمریکایی متئلد اتریش (۱۹۲۹).
[۹] . primary inttitutes.
[۱۰] . فصلنامه علوم اجتماعی، شماره ۶۲، مقاله «معنویت گرایی نوین به مثابه گفتمان»، دکتر ابوطالب طالبی و دکتر باقر طالبی دارابی، ص ۲۱۹ و ۲۲۰.
[۱۱] . Wouter Hanegraaf (1998).
[۱۲] . Channeling.
[۱۳] . Psychic mediums
[۱۴] . ر.ک: مقاله وساطت روحی، ووتر هنگراف، ترجمه دکتر باقر طالبی دارابی، مجله هفت آسمان، شماره ۴۹، صفحات ۱۱۵ – ۱۴۴.
[۱۵] subjectivization.
[۱۶] . همان، ص ۲۲۳ و ۲۲۴.
[۱۷] . نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص ۸۸. سال ۱۴۱۴ ه ق، قم، ناشر هجرت.
[۱۸] . شریفی، احمد حسین، درآمدی بر عرفان حقیقی و عرفان های کاذب، ص ۶۴، چاپ هفتم، قم، صهبای یقین.
[۱۹] . الاسراء، ۴۴.
[۲۰] . سخن گفتن با پرندگان. وَ وَرِثَ سُلَيْمانُ داوُدَ وَ قالَ يا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّيْر (نمل، ۱۶).
[۲۱] . سوره نمل، آیات ۱۸ و ۱۹.
[۲۲] . انعام ۱۲۱.
[۲۳] . وَ ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْياً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولاً فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ ما يَشاءُ إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكيمٌ (شوری،۵۱).
[۲۴] . ر.ک: سایت شبکه العالم، شنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۶، همراه با مصاحبه تصویری با شهروند سعودی.
[۲۵] . مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۵۰، ص ۱۲۵.
[۲۶] . شریفی دوست، حمزه، کاوشی در معنویت های نوظهور، ص ۷۱ و ۷۲.چاپ سوم، قم،دفتر نشر معارف، سال ۱۳۹۲.
[۲۷] . انعام ۱۲۱.
[۲۸] . زخرف، ۳۶ و ۳۷.