آیا آدم به صورت خدا است؟
یکی از احادیثی که به طور وسیع و گسترده مورد استفادۀ عارفان و صوفیان قرار گرفته و در کتابهای مهم و بسیاری، برای منطبق بودن عقاید خویش با شرع، از آن بهره برداری کردهاند این حدیث است که: از پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) روایت شده است:
إنَّ االلهَ خَلَقَ آدَمَ عَلی صورَتِهِ.
خداوند آدم را بر صورت خودش آفرید.
وضعیت و شکل ظاهر این عبارت، باعث شده که بگویند: ضمیر «ه» در کلمه «صورته» به خدا بر میگردد و مرجع آن «الله» است، در نتیجه: قائل شوند به این که، خداوند آدم را به شکل و صورت خودش آفریده، یعنی آدم به شکل خداست و با او از هر جهت شباهت و مجانست دارد و در نهایت میخواهند بدین وسیله، عقیدۀ «وحدت شخصی وجود» مورد نظر خود را ثابت کنند.
اما وقتی که مستندات حدیث را به صورت کامل پیگیری میکنیم، به این نتیجه میرسیم که نه تنها این حدیث مدّعای متصوّفه را ثابت نمیکند، بلکه نشان میدهد که این حدیث، تقطیع گردیده و صوفیه بخشی از آن را بر گرفتهاند و برای اثبات مقصود خود از آن بهره برداری نمودهاند.[۱]
داستان از این قرار است که، با رجوع به متون اصلی و کهن روایی، میبینیم قضیه جوری دیگر است و با آنچه صوفیان از این حدیث استفاده میکنند، به طور کامل متفاوت است. محدث بزرگوار و تیزاندیش، جناب محمدبن علی بن بابویه قمی، معروف به شیخ صدوق (قدس سره)، در کتاب گرانسنگ خود «التوحید» اصل روایت را از حضرت علی علیه السلام چنین نقل میکند:
عَنْ عَلِيٍّ (ع) قَالَ: سَمِعَ النَّبِيُّ )ص) رَجُلًا يَقُولُ لِرَجُلٍ: قَبَّحَ اللَّهُ وَجْهَكَ وَ وَجْهَ مَنْ يُشْبِهُكَ!
فَقَالَ (ص): مَهْ، لَا تَقُلْ هَذَا! فَإِنَّ اللَّهَ خَلَقَ آدَمَ عَلَى صُورَتِهِ.[۲]
«علی (ع) فرمود: نبی اکرم (ص) شنید که مردی به دیگری میگوید: خدا چهرۀ تو و هرکه شبیه توست را زشت گرداند! رسول الله (ص) فرمود: اینگونه مگو! زیرا خداوند حضرت آدم را به صورت و شبیه او آفریده است».
آنگاه خود مرحوم صدوق (قدس سره) در ذیل این روایت میفرماید: مشبّهه (کسانی که قائل به شباهت خداوند با موجوداتاند)، ابتدای این حدیث را حذف ساختهاند و گفتهاند: «إن الله خلق آدم على صورته» و بدینوسیله، در معنای حدیث، هم خود گمراه گشتهاند و هم دیگران را گمراه ساختهاند. آنان به عمد و برای دلیل سازی بر ادعای باطل خود، به این حذف و تقطیع مشکل ساز دست یازیدهاند.[۳]
باز هم در همین کتاب «التوحید» و در نقل دیگری، حسین بن خالد، از راویان فهیم و از اصحاب امام رضا (علیه السلام)، این حدیث را بر ایشان عرضه میکند و امام (علیه السلام) با ذکر سبب ورود حدیث، معمّا را به راحتی آسان میسازد؛ امام گنگ بودن حدیث را نتیجۀ حذف صدر آن، که سبب ورود حدیث است، میداند و پس از نفرین به کسانی که قسمت اوّل سخن پیامبر (ص) را حذف نمودهاند، داستان آن را چنین بیان میدارد:
إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص مَرَّ بِرَجُلَيْنِ يَتَسَابَّانِ فَسَمِعَ أَحَدَهُمَا يَقُولُ لِصَاحِبِهِ قَبَّحَ اللَّهُ وَجْهَكَ وَ وَجْهَ مَنْ يُشْبِهُكَ فَقَالَ (ص): يَا عَبْدَ اللَّهِ لَا تَقُلْ هَذَا لِأَخِيكَ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ آدَمَ عَلَى صُورَتِهِ.[۴]
پیامبر خدا بر دو نفر گذشت که به هم ناسزا میگفتند و شنید که یکی به دیگری میگوید: خداوند صورت تو و هر کس را که شبیه توست زشت گرداند! پیامبر (صلی الله علیه و آله) به او فرمود: «ای بندهی خدا! این را به برادرت مگو، که خدای عزّ و جلّ آدم را به صورت او آفرید».
ابوالفتح کراجکی (٤٤٩ ه.ق) در کنز الفوائد سبب صدور حدیث را مشابه نقل صدوق بدینگونه آورده است:
وَ مِنْهَا مَا رَوَاهُ الزُّهْرِيُّ عَنِ الْحَسَنِ قَالَ مَرَّ النَّبِيُّ (ص) بِرَجُلٍ مِنَ الْأَنْصَارِ وَ هُوَ يَضْرِبُ وَجْهَ غُلَامٍ لَهُ وَ يَقُولُ قَبَّحَ اللَّهُ وَجْهَكَ وَ وَجْهَ مَنْ تَشْبَهُهُ فَقَالَ لَهُ النَّبِيُّ (ص) بِئْسَمَا قُلْتَ إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ آدَمَ عَلَى صُورَتِهِ. يَعْنِي صُورَةَ الْمَضْرُوب.[۵]
زهری از حسن نقل میکند که پیامبر (صلی الله علیه و آله) بر مردی از انصار گذشت که به صورت غلامش میزد، در حالی که به او میگفت: خداوند روی تو را زشت گرداند و نیز روی هر کس را که شبیه تو است! پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: «چه بد حرفی زدی. خداوند آدم را به صورت او آفرید، یعنی به صورت مضروب».
در میان کتب اهل سنّت، حدیثی نقل شده است که با اندک تفاوتی، سبب ورود یاد شده را تأیید میکند. چنانکه میخوانیم:
قالَ رسولُ الله صلی الله علیه و آله: إذا ضَرَبَ أحَدُکُمْ فَلْیَجْتَنِبِ الْوَجْهَ وَ لا تَقُلْ: قَبَّحَ اللهُ وَجْهَکَ وَ وَجْهَ مَنْ أشْبَهَ وَجْهَکَ، فَإنَّ االلهَ تَعالی خَلَقَ آدَمَ عَلی صُورَتِهِ.[۶]
«چون هر یک از شما کتک میزند، از زدن به صورت بپرهیزد و نگوید: خدا رویت را زشت کند و نیز روی هر کس را که به تو شبیه است؛ که خداوند متعال آدم را نیز به همان صورت آفریده است».
نکتهای که موجب شده تا این حدیث مورد بهره برداری غلط واقع شود ضمیر ه در لفظ «صورته» میباشد، که این ضمیر را به خدا بر میگردانند و میگویند «خدا آدم را به صورت خودش آفرید»، پس بین خدا و آدم در صورت، شباهت هست!
حال آن که، حتی اگر ضمیر ه به خدا هم برگردانده شود، باز هم عقیده مدّعیان (که بین خدا و خلق شباهت باشد) ثابت نمیشود! زیرا در یک گزارش دیگر، وقتی این مطلب بر امام باقر (ع) عرضه میشود، امام (ع) اضافهی این ضمیر را به «صورته» از نوع اضافهی تشریفیه و تکریمیه دانسته است، درست مانند ﴿وَ نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی﴾، که در اینجا هم اضافهی ضمیر به روح، نه از این جهت است که بین روح و ذات مقدس الله شباهت و این همانی وجود داشته باشد. در این گزارش میخوانیم:
… عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ (ع) عَمَّا يَرْوُونَ أَنَّ اللَّهَ خَلَقَ آدَمَ عَلَى صُورَتِهِ فَقَالَ هِيَ صُورَةٌ مُحْدَثَةٌ مَخْلُوقَةٌ وَ اصْطَفَاهَا اللَّهُ وَ اخْتَارَهَا عَلَى سَائِرِ الصُّوَرِ الْمُخْتَلِفَةِ فَأَضَافَهَا إِلَى نَفْسِهِ كَمَا أَضَافَ الْكَعْبَةَ إِلَى نَفْسِهِ وَ الرُّوحَ إِلَى نَفْسِهِ فَقَالَ بَيْتِيَ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي.[۷]
محمدبن مسلم میگوید: از امام باقر (ع) در بارۀ آنچه مردم میگویند: «خدا آدم را به صورت خودش آفرید» پرسیدم، فرمود: آن صورت، حادث شده و مخلوق است (نه این که با خدا شباهت داشته باشد). خداوند آن را برگزید و بر سایر صورتها اختیار کرد، سپس آن را به خود اضافه کرد، همانگونه که کعبه و روح را به خود اضافه نمود، آنگاه گفت: «خانۀ من» و «در او از روح خودم دمیدم» (نه اینکه خانه و روح شبیه خدا و از ذات او جدا شده باشند).
بنابراین، کافی است، سری به کتب و مجامع اولیهی روایی بزنیم، خواهیم دید که در هیچیک از این منابع، همچنین در هیچیک از کتب معتبر شرح الحدیثی، آنچه را که صوفیان و عارفان در طول مدّتها و به طور مکرر و تقطیع شده، از حدیث فوق برداشت کردهاند، تأیید نمیکند.
——————————————————————————————————————-
[۱] . البته، یکی از شیوه های دیرینۀ صوفیه در بهرهگیری از آیات و روایات، این است که اگر آن آیه یا روایت، مطابق با عقیده آنان نباشد، یا آن را تقطیع میکنند و از بخشی را که مناسب حالشان باشد انتخاب میکنند و یا این که آن را طوری معنی و تأویل می کنند که با افکارشان سازگار شود و یا اگر اینها هم نشد، آن را کنار میگذارند.
[۲] . التوحيد (للصدوق)، ص: ۱۵۲.
[۳] . همان، ص: ۱۵۲.
[۴] . همان، ص: ۱۵۳.
[۵] . كنز الفوائد، ج۲، ص: ۱۶۸.
[۶] . مسند ابن حنبل، ج ٢، ص ۲۵۱ نیز ر.ک: فتح الباری، ج ،٥ص .١٣.
[۷] . الكافي (ط – الإسلامية)، ج۱، ص: ۱۳۴.