بطلان معیت ذاتی خدا و موجودات
طرح مسئله
یکی از مباحث اساسی و مهم در فلسفه و عرفان، بیان چگونگی معیت و همراهی خدا با موجودات عالم هستی است. هر دو تفکر (فلسفه و عرفان) به روش خاص خود، بین خلق و خالق معیتِ وجودی، ذاتی و زمانی قائل هستند. حکما و عرفای صوفی را اعتقاد بر این است که، موجودات هستی از ازل با خدا بودهاند و هیچ فاصلۀ زمانی بین آن ها وجود نداشته است. اگر تقدم و تأخری بین ذات قادر متعال و آفریدگانش وجود دارد، این تقدم و تأخر هرگز زمانی نیست، یعنی هیچ زمانی نبوده که خدا باشد و خلقی وجود نداشته باشد، موجودات از قدیم و ازلاً با خدا همراه بودهاند و این معیت و همراهی وجودی و ذاتی هم اکنون و برای همیشه برقرار است.
مشربهای فکری فلسفی و عرفانی، تقدم و تأخر بین خدا و خلق را تقدّم و تأخّر رتبی میدانند. یعنی میگویند: از نظر زمانی بین خالق و مخلوق معیت و همراهی است و موجودات عالم، همچون ذات الهی ازلی هستند، ولی از نظر رتبه و درجه، خدا اول و مقدّم است و موجودات هستی در مرتبۀ بعدی و مؤخّر میباشند. لذا این تقدم و تأخر را رتبی میدانند و نه زمانی.
فلاسفه و متصوفۀ مسلمان، برای تأیید نظر خود در این زمینه، به برخی از آیات قرآن استناد میکنند و یکی از آن آیاتی که بسیار مورد استفادۀ آنان قرار گرفته و مکرر در کتابهایشان آوردهاند و بدان استناد جستهاند، قسمتی از آیۀ ۴ سورۀ حدید است که میفرماید:
وَ هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ ما كُنْتُم.[۱]
او با شماست، هر کجا باشید.
پس از این آیه هم، برای تقویت و تأیید نظر خود به بخشی از آیات دیگری تمسّک میجویند، از قبیل این آیه:
نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَريدِ.[۲]
و ما از شاهرگش به او نزديكتريم.
و این نزدیکی در آیه را هم نزدیکی زمانی و ذاتی و وجودی معرفی میکنند.
بیان فلسفی مسئله
نحوۀ بیان فلسفیِ معیتِ ذاتی و ازلی، بین خدا و مخلوقات به این گونه است که فلاسفه، بر اساس قانون علیت، معتقد هستند: هیچ معلولی از علت خود هرگز جدا نیست و هر معلولی همراه و پیوسته با علت خویش است. بر اساس رابطۀ علی و معلولی، که «سنخیت و ضرورت» از توابع و لوازم جدا ناشدنی از آن است، علت، هیچ گاه نمیتواند معلولی نداشته باشد و علّت همیشه با معلول خود است و معلول هم از علّت خود نمیتواند جدا باشد.
حال، چون خدا علّة العلل عالم است و همۀ مخلوقات هستی معلولهای اویند، ضرورتاً نمیتوانند از او جدا باشند و از ازل با او بودهاند. بنابراین از وقتی که خدا بوده، معلولات و موجودات هم با او معیت داشتهاند و همراه او بودهاند.
بیان عرفانی مسئله
از نگاه تصوف و عرفان و بر طبق نظریه و اصل عرفانیِ «وحدت شخصی وجود» در کلّ عالمِ هستی، جز خدا وجودی نیست. ممکنات همگی، تجلیات و تعینات اویند و همۀ موجودات، ظهور و تجلی ذات یگانۀ پروردگار میباشد، که با خدا یکیاند و جدای از او نیستند. چنان که گفتهاند:
لیس فی الدار غیره دیار.[۳]
اظهر الاشیاء و هو عینها.[۴]
حال که در دار وجود جز ذات خدا چیز دیگری نیست، این موجودات همگی جلوهها و تعینات ذات خود خدایند و جدای از او معنی ندارند. پس، چون خداوند ازلی و واحد است، این مخلوقات هم از او جدا نبوده و نیستند و از ازل با خدا معیت و همراهی داشته و دارند.
بیان آیات و روایات
از نگاه آیات و روایات معصومین علیهم السلام، بین خدا و خلقش هیچ گونه معیت، سنخیت، وحدت وجود و این همانی وجود ندارد. ذات اقدس الهی، به طور مطلق مباین و مغایر با مخلوقات است و هیچ مشاکلت و مشابهت و مسانختی بین آنها نیست. خدای سبحان، به هیچ عنوان با خلقش شبیه نبوده و نیست و ذات اقدسش منزّه از هر شکل و شبه و سنخ است. امیر نستوه بیان، علی (ع) میفرماید:
وَ تَنَزَّهَ عَنْ مُجَانَسَةِ مَخْلُوقَاتِه.[۵]
خداوند منزه از مشابهت و مجانست با مخلوقاتش میباشد.
بنابراین، درست نیست که خالق رحیم هستی را با مخلوقاتش شبیه سازیم و خلق را ازلی بدانیم و قائل شویم که موجودات عالم، از ازل با خدا بودهاند و همیشه هم با او هستند. که اگر این طور باشد ازلیهای بیشمار و زیادی در کنار خدا پیدا میشوند و او شِبه و شکل و مثل پیدا میکند و چنین اعتقادی به شرک و متعدد بودن خدایان منجر میگردد. با چنین نگاهی، در عمل، خدایان ازلیِ متعددی یافت میشوند و در ظاهر و لفظ، خدا دانستن یکی از آنها و مخلوق و ممکن پنداشتن بقیه، دردی را دوا نمیکند و مشکل شرک و چند خدایی را بر طرف نمیسازد.
قرآن، در آیات بسیاری معیت ذاتی موجودات با خدا را با شدّت تمام نفی میکند و کسانی را که با معیت ذاتی برای خدا شریک قرار میدهند مورد سؤال و سرزنش قرار داده است. کافی است یک جستجوی ساده در کتاب خدا انجام گیرد تا معلوم شود که در قرآن، به طور صریح و مکرّر از معیت و همراهی ذاتی و زمانی چیزی با خدا نهی شده و چنین اعتقادی شرک شناخته شده است. برای نمونه میفرماید:
أَ إِنَّكُمْ لَتَشْهَدُونَ أَنَّ مَعَ اللَّهِ آلِهَةً أُخْرى قُلْ لا أَشْهَدُ قُلْ إِنَّما هُوَ إِلهٌ واحِدٌ وَ إِنَّني بَريءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ.[۶]
«آيا واقعاً شما گواهى مىدهيد كه در جنب خدا، خدايان ديگرى است؟ بگو: من گواهى نمىدهم. بگو: او تنها معبودى يگانه است، و بىترديد، من از آنچه شريك [او] قرار مىدهيد بيزارم».
باز میفرماید:
لا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَتَقْعُدَ مَذْمُوماً مَخْذُولاً.[۷]
معبود ديگرى با خدا قرار مده تا نكوهيده و وامانده بنشينى.
وَ لا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَتُلْقى في جَهَنَّمَ مَلُوماً مَدْحُوراً.[۸]
با خداى يگانه، معبودى ديگر قرار مده و گرنه، حسرتزده و مطرود در جهنم افكنده خواهى شد.
الَّذي جَعَلَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَأَلْقِياهُ فِي الْعَذابِ الشَّديد.[۹]
هر كه با خداوند، خدايى ديگر قرار داد. او را در عذاب شديد افكنيد.
أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ تَعالَى اللَّهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ [۱۰]
آيا معبودى با خداست؟ خدا برتر است از آنچه با او شريك مىگردانند.
مَا اتَّخَذَ اللَّهُ مِنْ وَلَدٍ وَ ما كانَ مَعَهُ مِنْ إِلهٍ إِذاً لَذَهَبَ كُلُّ إِلهٍ بِما خَلَقَ وَ لَعَلا بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ. مؤمنون، ۹۱.
خدا فرزندى اختيار نكرده و با او معبودى [ديگر] نيست، و اگر جز اين بود، قطعاً هر خدايى آنچه را آفريده [بود] باخود مىبرد و حتماً بعضى از آنان بر بعضى ديگر تفوّق مىجستند. منزه است خدا از آنچه وصف مىكنند.
خداوند در قرآن، در آیات فراوانی مخلوقات را حادث و حتی حادث زمانی میداند و میفرماید، روزگار و زمانی بوده که اصلاً از انسان خبری نبوده و او در زمانهای گذشته نبوده و بعداً بود و وجود یافته است.
هَلْ أَتى عَلَى الْإِنْسانِ حينٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُنْ شَيْئاً مَذْكُوراً.[۱۱]
آيا انسان را آن هنگام از روزگار به ياد آيد كه چيزى درخورِ ذکر و يادكردن نبود؟
أَ وَ لا يَذْكُرُ الْإِنْسانُ أَنَّا خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَمْ يَكُ شَيْئا.[۱۲]
آيا انسان به ياد نمىآورد كه ما او را قبلاً آفريدهايم و حال آنكه چيزى نبوده است؟
پیشوای فرزانه و مغز متفکر جهان شیعه، امام جعفر صادق (ع) به صراحت فرمود:
كَانَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَا شَيْءَ غَيْرُ اللَّهِ مَعْرُوفٌ وَ لَا مَجْهُولٌ كَانَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَا مُتَكَلِّمٌ وَ لَا مُرِيدٌ وَ لَا مُتَحَرِّكٌ وَ لَا فَاعِلٌ جَلَّ وَ عَزَّ رَبُّنَا فَجَمِيعُ هَذِهِ الصِّفَاتِ مُحْدَثَة.[۱۳]
خداوند عزّوجلّ بود و غیر از خدا هیچ چیزی نبود، نه چیز شناخته شده و نه شناخته نشده. خدا بود، در حالی که نه متکلّم بود، نه مرید بود، نه متحرّک بود و نه فاعل بود (بود ولی هیچ خلقی نداشت)، منزه و بزرگ است خدای ما. پس همۀ این صفات مُحدَث هستند و بعداً پیدا شدهاند.
در روایات زیادی آمده که خدا بوده و هیچ خلقی همراه او نبوده ( لا معلوماً ولا مجهولاً)[۱۴] و آنگاه که آفرید، علمش بر معلوم و قدرتش بر مقدور تعلّق گرفت.
عن ابیجعفر (ع): اِنَ الله تَبارَکَ وَ تَعالی کانَ وَ لا شَی ءَ غَیرُهُ.[۱۵]
امام باقر (ع) فرمود: همانا خدای تبارک و تعالی بود ولی هیچ چیزی غیر او نبود.
امام رضا (ع) فرمود: فَكُلُّ مَا فِي الْخَلْقِ لَا يُوجَد فی خالقهِ.[۱۶]
آنچه در خلق است، در خالق یافت نمیشود.
خداوند در هیچیک از صفات، با مخلوقاتش شباهت ندارد، حتی در اسم وجود؛ وجود خدا و وجود خلق، دو چیز کاملاً مخالف هم اند و هیچ گونه سنخیتی با هم ندارند. چنان که امام صادق علیه السلام میفرماید:
إِنَّ اللَّهَ خِلْوٌ مِنْ خَلْقِهِ وَ خَلْقَهُ خِلْوٌ مِنْه.[۱۷]
خدا از خلق خود خالی و جداست و خلقش از او خالی است.
در این باره روایات بی حد و اندازه است، که فقط به تعداد اندک بسنده شده است. طالبان و جویندگان حقیقت، خود میتوانند به کتابهای متون حدیثی در این زمینه رجوع کنند.
معنی درست معیت خدا و خلق
برای این که به معنی درست و واقعیِ معیت بین خدا و خلق واقف شویم و منظور قرآن را از آیۀ وَ هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ ما كُنْتُم.[۱۸] در یابیم، لازم است، با مراجعه به کتب لغتنامه و تفاسیر قرآن، به معنای برخی از انواع و اقسام معیت اشارهای داشته باشیم و آنگاه ببینیم معیت مورد نظر قرآن چگونه است.
قاموس قرآن در ذیل کلمۀ «مع» مینویسد:
مع بقول مشهور اسم است، بدليل دخول تنوين در «معا» و بقولى حرف جرّ است. و آن دلالت بر اجتماع دارد خواه اجتماع در مكان باشد مثل «هما معا فى الدّار» و خواه در زمان مثل «هما ولدا معا» آندو با هم زائيده شدند. و خواه در مقام مثل «هما معا فى العلوّ».
ايضا مفيد معنى نصرت و يارى است، يارى شده همان مضاف اليه «مع» است چنانكه راغب ميگويد مثل لا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنا توبه: ۴۰.
يعنى محزون نباش خدا يار ماست إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِينَ اتَّقَوْا وَ الَّذِينَ هُمْ مُحْسِنُونَ نحل: ۱۲۸. خدا يار آنان است كه تقوا كرده و آنانكه نيكو كارانند. و آن بلفظ «مع- معك- معكم- معكما- معنا- معه- معها- معهم و معى» در قرآن مجيد آمده است.[۱۹]
نیز راعب میگوید:
«مَعَ» يقتضي الاجتماع إمّا في المكان: نحو: هما مَعاً في الدار، أو في الزمان. نحو: ولدا معا، أو في المعنى كالمتضايفين نحو: الأخ و الأب، فإن أحدهما صار أخا للآخر في حال ما صار الآخر أخاه، و إما في الشّرف و الرّتبة. نحو: هما معا في العلوّ، و يقتضي معنى النّصرة [و أنّ المضاف إليه لفظ «مع» هو المنصور] نحو قوله تعالى: لا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنا [التوبة/ ۴۰] أي: الذي مع يضاف إليه في قوله: اللّه معنا هو منصور. أي: ناصرنا، و قوله: إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِينَ اتَّقَوْا [النحل/ ۱۲۸]، وَ هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ ما كُنْتُمْ [الحديد/ ۴]، و إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ* [البقرة/ ۱۵۳]، و أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ* [البقرة/ ۱۹۴] و قوله عن موسى: إِنَ مَعِي رَبِّي [الشعراء/ ۶۲].[۲۰] و [۲۱]
انواع معیت
۱ـ معیت زمانی. مانند: دو کودکی که با هم متولّد میشوند (ولدا معاً).
۲ـ معیت مکانی. مانند: دو نفر که در یک خانه باهم زندگی میکنند (هما مَعاً في الدار).
۳ـ معیت وجودی (ذاتی). دو چیز که از جهت مادّۀ وجودی با هم و مثل هماند (معاً فی الوجود).
۴ـ معیت فکری و عقیدتی. دو فرد که با هم یک عقیده دارند (معاً فی العقیده).
۵ـ معیت رتبی و مقامی. دو نفر که باهم در یک درجه و رتبه هستند (هما معاً فی العلوّ).
۶ـ معیت در کردار. مانند: با رکوع کنندگان رکوع کنید (وَ ارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعين).
۷ـ معیت نصرت و یاری. مانند: خدا با ما است (انّ اللّه معنا).
۸ـ معیت احاطی و قیّومی. مانند: وَ اللَّهُ مَعَكُم.
۹ـ معیت کنترلی و نظارتی. مانند: خداوند همراه و مراقب ماست (إِنَ مَعِي رَبِّي).
با اندک توجه به معنی انواع معیت، پی میبریم که شش نوع آن هرگز در مورد خداوند عالم هستی صدق نمیکند. یعنی درست نیست که مثلاً بگوییم:
۱ـ خدا و خلق، همزمان و از ازل با هم بودهاند.۲ـ با هم در یک مکان وجود داشتهاند. ۳ـ ازنظر ذاتی و وجودی شبیه همدیگرند. ۴ـ عقیدۀ خدا و خلقش مثل هم است. ۵ـ خدا و مخلوقاتش در یک درجه و در یک مقام هستند. ۶ـ کردار و افعال خدا با خلقش یکی است.
بلکه، سه نوع دیگر از انواع معیت را میتوانیم در مورد خدای مهربان عالم هستی قائل شویم و معنای درست که مورد نظر عقل و منطق و شرع هم هست، همین سه نوع است. یعنی اینکه:
وقتی میگوییم خدا با شماست (هو معکم)، این معیت و همراهی، از نوع معیت نصرت و یاری است، که او با متقین و صابرین و مؤمنین است، یعنی آنها را کمک و نصرت میدهد.
یا بودن و معیت خدا و خلق به معنی قیوم بودن خدا و احاطۀ او به همۀ ممکنات است و هیچ چیز از حیطۀ قدرت و حکومت او خارج نیست و ذات لایزال الهی به همه چیز محیط و آگاه است. به عبارتی دیگر، به این معنی که الله با تمامی آفریدههایش است و از وضعیتی که دارند آگاه است و هیچ نهانی در زمین یا آسمان بر وی پنهان نمیماند، که مقتضای آن، قدرت الله و اداره و احاطهی بر آنها است.
و یا معیت و بودن خدا با موجودات عالم، به معنی این است که خدای متعال، نظارت بر کل هستی دارد و هیچ عمل و حرکتی از نظر او پنهان نیست و همۀ اعمال و رفتار آفریدگان خویش را کنترل میکند و بنابراین، همه چیز تحت نظارت و کنترل او قرار دارد.
برای این سه نوع معیت، که در مورد خدا درست است و نظر قرآن هم همین است، آیات بسیاری وجود دارد، که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرين.[۲۲]
أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقينَ.[۲۳]
أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُؤْمِنين.[۲۴]
فَاشْهَدُوا وَ أَنَا مَعَكُمْ مِنَ الشَّاهِدين.[۲۵]
إِنَّا مَعَكُمْ مُسْتَمِعُون.[۲۶]
وَ هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ ما كُنْتُم.[۲۷]
لا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنا.[۲۸].
قالَ كَلاَّ إِنَّ مَعي رَبِّي سَيَهْدين.[۲۹]
يَسْتَخْفُونَ مِنَ النَّاسِ وَ لا يَسْتَخْفُونَ مِنَ اللَّهِ وَ هُوَ مَعَهُمْ إِذْ يُبَيِّتُونَ ما لا يَرْضى مِنَ الْقَوْلِ وَ كانَ اللَّهُ بِما يَعْمَلُونَ مُحيطاً.[۳۰]
كارهاى نارواى خود را از مردم پنهان مىدارند، ولى نمىتوانند از خدا پنهان دارند، و آنگاه كه گفتارى خلافِ پسند الله را شبانه در دل مى پرورند، خدا با آنها است، و به آنچه مى كنند احاطه دارد.
نیز، قرآن در آیۀ زیر میخواهد به صراحت تمام معیت ذاتی و وجودی خدا با خلق را (که مورد نظر عرفا و حکما است) نفی کند، آنجا که میفرماید:
مَا اتَّخَذَ اللَّهُ مِنْ وَلَدٍ وَ ما كانَ مَعَهُ مِنْ إِلهٍ.[۳۱]
خدا فرزندی انتخاب نکرده و با او معبود دیگری نیست.
بنابر این، بیان همراهی و معیت الله با آفریدههایش، در آیۀ «هُوَ مَعَکُم» هیچ گاه اختلاط و آمیختن ذاتی خدا را با غیر نمیرساند.
حال باید پرسید که به چه دلیل منطقی و شرعی، معیت در آیۀ «وَ هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ ما كُنْتُم» را به معنی همراهی و اختلاط ذاتی خدا با مخلوقات و موجودات میگیرند و بر این عقیدۀ ناصواب خویش پا میفشارند؟!!
متأسفانه، بزرگان مشربهای تصوف و عرفان و فلاسفه، از قبل به یک دستگاه معرفتی خاص دست یافتهاند و با افکار و اندیشههای بشری و نبوغ فکری خویش، یک نوع تحلیل و فلسفۀ مخصوصی را مدوّن و معیّن ساختهاند، آنگاه برای اینکه این افکار و فرمولهای ذهنی و خودساختۀ خودشان را اسلامی جلوه دهند و بتوانند به دیگران بقولانند، آیات و روایات را طبق میل خودشان تعبیر و تأویل میکنند و به هر زحمتی شده آیات را تقطیع نموده و یا آن گونه معنی میکنند که با سخنانشان سازگار شود.
عالم کتاب آفرینش است
شاید یکی از بهترین عباراتی که بتوان به وسیلۀ آن رابطۀ بین خلق جهان و خالق زمین و آسمان را روشن ساخت – به طوری که ذات احدیت از هر شکل و شبهی مصون بماند – موضوع «کتاب» بودنِ عالم آفرینش است. کتاب، یعنی نوشته شده، ایجاد شده و استوار گشته.
جهان هستی، به وسیلۀ خدای عالمیان نوشته شده و آفریده گشته و مخلوق و مکتوب الهی است، بدون اینکه این کتاب با خالق و نویسندۀ خویش جنسیت و سنخیت وجودی و ذاتی داشته باشد.
همان طور که وقتی ما آدمیان کتابی تألیف میکنیم، کتاب ما از خود ما سرچشمه میگیرد و منتسب به ماست، ولی هیچ گاه از جنس وجود ما نیست و با آن، از نظر کیفیت و جنسیت، شباهتی ندارد. درست است که شخص ما کتاب را نوشتهایم و آن کتاب از وجود ما سرچشمه گرفته، ولی غیر از ذات ما و جدای از ما است. کتاب، نشانه و علامت و اثر ما و به نوعی، خلق ما میباشد، بدون این که ما کتاب باشیم، یا کتاب ما باشد، یا ما و کتاب وحدت شخصی وجودی داشته باشیم.
آری، ما علامت و نشانۀ وجود آفریدگاریم، که این علامت، هیچ شباهتی با ذوالعلامة ندارد؛ مگر اینکه علامت، فقط ما را به ذوالعلامة راهنمایی و دلالت میکند.
موجودات عالم، همه خلق و اثر خدایند، هرگز خدا نیستند؛ خاصیت کتاب خلقت این است که بندگان، از اثر به مؤثّر پی ببرند و کتاب خلقت را نشانۀ وجود آفریدگار قادر و دانایی بدانند که او خارج از دو حدّ است: حدّ تعطیل و حدّ تشبیه (خروج عن الحدّین). یعنی: نه میتوانیم بگوییم: نیست و نه میتوانیم بگوییم چیست. به هستی و بودنِ او آگاهیم و معترف و در چیستیِ او حیرانیم و در شگفت!. چون در اوحیرانیم، او «الله» است، یعنی ذات مقدسی که همه در عظمت او واله و حیرانند. همین و بس.
ابراهیم حنیف نیا . ۹۵/۱۱/۸
——————————————————————————————————-
[۱] . کامل آیه چنین است: هُوَ الَّذي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ في سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ يَعْلَمُ ما يَلِجُ فِي الْأَرْضِ وَ ما يَخْرُجُ مِنْها وَ ما يَنْزِلُ مِنَ السَّماءِ وَ ما يَعْرُجُ فيها وَ هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ ما كُنْتُمْ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصيرٌ.
[۲] . کامل آیه چنین است: وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَريدِ. (آیه ۱۶ ق). و ما انسان را آفريدهايم و مىدانيم كه نفس او چه وسوسهاى به او مىكند، و ما از شاهرگ [او] به او نزديكتريم.
[۳] . پارسا، خواجه محمد، شرح فصوص الحكم، چاپ اول، تهران، مركز نشر دانشگاهى، ۱۳۶۶ هجرى شمسى، ص ۱۹۱.
[۴] . (محى الدين ابن عربى، الفتوحات المكية، ۴ جلدى، چاپ بيروت، دار صادر، ج۲. ص ۴۵۹).
[۵] . بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج۸۴، ص: ۳۳۹.
[۶] . انعام /۱۹.
[۷] . اسراء ، ۲۲.
[۸] . اسراء ، ۳۹.
[۹] . ق، ۲۶.
[۱۰] . نمل، ۶۳.
[۱۱] . الانسان / ۱.
[۱۲] . مریم / ۶۷.
[۱۳] . توحید صدوق ص ۲۲۷.
[۱۴] . توحید صدوق ص ۴۳۵.
[۱۵] . توحید صدوق ص ۱۴۱، همچنین رجوع شود به حدیث امام جواد (ع) در اصول کافی ۱ ص ۱۵۷ ترجمه سید جواد مصطفوی.
[۱۶] . توحید صدوق ص ۴۰
[۱۷] . کافی ۱ ص ۱۱۰.
[۱۸] . کامل آیه چنین است: هُوَ الَّذي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ في سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ يَعْلَمُ ما يَلِجُ فِي الْأَرْضِ وَ ما يَخْرُجُ مِنْها وَ ما يَنْزِلُ مِنَ السَّماءِ وَ ما يَعْرُجُ فيها وَ هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ ما كُنْتُمْ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصيرٌ. آیۀ ۴ سورۀ حدید.
[۱۹] . قاموس قران، ج۶، ص: ۲۶۲.
[۲۰] . مفردات الفاظ القرآن، ص: ۷۷۱.
[۲۱] . ترجمه: مَعَ. اين كلمه، يعنى (با) اقتضاى جمع بودن دارد يا در مكان مثل- هما مَعاً في الدار- آنها با هم در خانهاند يا در زمان مثل- ولدا معا- با هم زائيده شدند. يا در معنى تضايف يا اضافه شدن مثل- برادر و پدر- كه هر كدام برادر ديگرى دارد و او هم برادرى، و يا در شرافت و رتبه و مقام، مثل- هما معا في العلو- در بزرگى با هم هستند يا هر دو بزرگند. واژه- مع- اقتضاى معنى نصرت و يارى دارد كه مضاف اليه او همان يارى شده و منصور است در آيه گفت: لا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنا- التوبه/ ۴۰ كه ضمير- نا- مضاف اليه- مع- منصور و يارى شده است يعنى خداوند ناصر و يارى كننده ماست و در آيه: إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِينَ اتَّقَوْا- النحل/ ۱۲۵. و وَ هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ ما كُنْتُمْ- الحديد/ ۴. و إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ- البقره/ ۱۵۳. و أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُؤْمِنِينَ- البقره/ ۱۴۷. و سخن حضرت موسى عليه السّلام كه گفت: إِنَّ مَعِي رَبِّي- الشعراء/ ۶۲.
[۲۲] . بقره ، ۱۵۳.
[۲۳] . بقره، ۱۹۴.
[۲۴] . انفال، ۱۹.
[۲۵] . آل عمران، ۸۱.
[۲۶] . الشعراء ، ۱۵.
[۲۷] . حدید، ۴
[۲۸] . توبه، ۴۰.
[۲۹] . الشعراء، ۶۲.
[۳۰] . النساء، ۱۰۸.
[۳۱] . المؤمنون، ۹۱.