۳ ـ دین امید
امید، نقشی بسیار اساسی در زندگی انسانها دارد. اگر فردی به دنبال کسب و شغل میرود، به خاطر امیدی است که به زندگی آینده دارد و اگر دانشجویی مشغول تحصیل است و یا کشاورز به زراعت میپردازد و یا آن مادر خانهدار به خانهداری و تربیت فرزند و … همّت میگمارد، همه و همه، به واسطهی امیدی است که به آینده دارند.
پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) از اميد به عنوان رحمت الهی ياد نموده و می فرمایند:
إنَّمَا الأمَلُ رَحمَةٌ مِنَ اللهِ لِأُمَّتی ، لَولا الأمَلُ مَا أرضَعَت أُمٌّ وَلَداً و لا غَرَسَ غارِسٌ شَجَراً.[۱]
«امیدواری رحمتی از طرف خداوند برای امّت من است، اگر امیدواری نبود، مادری فرزند خود را شیر نمیداد و کشاورزی درختی نمیکاشت».
گر نبودی ميل و امّيد ثمر
کی نشاندی باغبان بيخ شجر
هر گاه ابر سیاه ناامیدی و یأس، در آسمان زندگی آدمیپدیدار شود، دیگر تحرّک و شادابی و جوش وخروش در زندگی او هرگز مشاهده نخواهد شد و زندگی لغو و بیهوده میگردد. اگر این امر با ضعف عقیده توأم باشد، چنان شدّت مییابد که ممکن است به خودکشی منجرّ شود. یأس و ناامیدی، بزرگترین آفت در سیر تکاملی انسان است. نومیدی، روح را پژمرده میکند و آدمیرا به رکود و سکون مبتلا میسازد. بدین سبب، خداوند بندگان گناهكار خود را كه در معرض ناامیدی از اویند، از یأس برحذر داشته و غفران و بخشش خود را به آنان گوشزد كرده است.
قُلْ یا عِبادِیَ الَّذینَ اَسْرَفُوا عَلی اَنفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحمَةِ اللّه اِنَّ اللّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ.[۲]
«بگو ای بندگان من، که برخودتان زیادهروی و ستم روا داشتهاید، از رحمت خدا ناامید نشوید که خداوند همۀ گناهان را میبخشد».
امید به رضایت خدا، امید به پاداش و رحمت بیکران الهی، امید به امداد و لطف خداوند، امید به دستگیری اولیاء اللّه، امید به جهان آخرت و امید به راحتی بعد از هر سختی (إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً)، بهترین رمز ادامۀ بقاء و جلوگیری از دلسردی و یأس و قنوط است.
بر امید تو من امّیدها را بر اوراق فراموشی سپردم
«هر شب بدون هیچ اطمینانی از بیدارشدنمان به رختخواب میرویم … امّا با اینحال برای فردا برنامه میریزیم؛ این یعنی امید. آری، تا خدا هست جایی برای ناامیدی نیست».
بههرحال، در نگرش و بینش اسلامی، امید عاملی مهمّ برای تحرّک و تلاش و زندگی و مانعی بزرگ، برای افتادن در دام ضعف و بیرمقی است. مولایمان حضرت علی (ع) میفرمایند:
أَعْظَمُ الْبَلَاءِ انْقِطَاعُ الرَّجَاءِ.[۳]
«بزرگترین مصیبت نا امیدی است».
برای تبیین بهتر جایگاه امید در بین سایر عناصر روحی، بد نیست به این مطلب توجّه کنیم که انسانها از نظر برخی ویژگیهای روانی و درونی سه دستهاند:
۱ـ مغرور ۲ـ مأیوس ۳ـ امیدوار.
انسان مغرور «خود بزرگبین» است. حاصل غرور، خود بزرگبینی و کبر میباشد. فرد مأیوس هم، «خود کوچکبین» و دچار حقّارت نفس میباشد. امّا حاصل امید «واقعبینی» است.
غرور و یأس، همواره زیانبخش و امید، همیشه حرکتآفرین است. غرور، به نوعی «افراط» شخصیّتی منجرّ میگردد و یأس، نوعی «تفریط» محسوب میشود. انسانهای مغرور و مأیوس هرکدام از یک طرف بام سقوط میکنند. ولیکن، امیدواری حدّ «اعتدال» شخصیّت انسان است و امید، بالندگی و پویایی میآفریند.
گـر نباشد ز امیـد امـدادی کـار عالـم ز نظـام افتادی
آدمیزنده به عشق است وامید کسی از یأس به جائی نرسید
یکی از مهمّترین اثرات امیدوار بودن، هنگام سختیها و گرفتاریها آشکار میشود. آن هنگام که آدمی دستش از همهجا و همهچیز کوتاه است و مشکلات راه زندگی به شدّت او را در فشاری طاقتفرسا قرار میدهد و همۀ درها به رویش بسته میشود و… تنها عاملی که نور نجات و رهایی را در انسان میدمد و ادامۀ بودن و زیستن را برایش معنی میکند، یک چیز و آن امید است.
به هنگام سختی مشو ناامید کز ابـر سیـه بارد آب سپید
داستان ذیل، گرچه یک مثال و تشبیه است، امّا برای رساندن اهمّیّت و نقش امید در حفظ و شکوفایی سایر فضائل، مانند: صلح، ایمان، محبّت و… بسیار گویا میباشد.
«… چهار شمع به آرامی میسوختند، محیط آن قدر ساکت بود که میشد صدای صحبت آنها را شنید.
اولین شمع گفت: من «صلح» هستم، هیچ کس نمیتواند مرا همیشه روشن نگه دارد، فکر میکنم که به زودی خاموش شوم! هنوز حرف شمع صلح تمام نشده بود، که شعله آن کم و بعد خاموش شد.
شمع دوم گفت : من «ایمان» هستم، واقعا انگار کسی به من نیازی ندارد، برای همین من دیگر رغبتی ندارم که بیشتر از این روشن بمانم! … نسیم ملایمی وزید و آن را خاموش کرد.
وقتی نوبت به سومین شمع رسید با اندوه گفت: من «محبّت» هستم، توانایی آن را ندارم که روشن بمانم چون مردم مرا به کناری انداختهاند و اهمّیّتم را نمیفهمند! آنها حتّی فراموش کردهاند که به نزدیکترین کسان خود محبّت کنند و عشق بورزند و … بی درنگ خاموش شد.
کودکی وارد اتاق شد و دید که آن سه شمع، دیگر نمیسوزند. او گفت: شما که میخواستید تا آخرین لحظه روشن بمانید، پس چرا دیگر نمیسوزید؟
چهارمین شمع گفت: نگران نباش! تا وقتی من روشن هستم، به کمک هم میتوانیم شمعهای دیگر را روشن کنیم، من «امید» هستم…
چشمان کودک درخشید، شمع امید را برداشت و بقیّۀ شمعها را روشن کرد. پس، شعلۀ امید هرگز نباید خاموش شود».
بعد از شرك به خدا، هیچ گناهی بزرگ تر از یأس و نومیدی نیست، زیرا هر گناهی كه از شخص سر میزند، تا وقتی كه مأیوس نباشد ممكن است در صدد توبه برآمده و با استغفار آمرزیده شود، ولی شخص مأیوس آمرزیده شدنی نیست، زیرا امیدی به آمرزش و مغفرت خدا ندارد تا توبه نماید. از این گذشته، یأس از رحمت و مغفرت الهی سبب جرأت بر ارتكاب گناهان نیز میگردد. لذا قرآن میفرماید:
وَلاَ تَیْأَسُواْ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِنَّهُ لاَ یَیْأَسُ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ.[۴]
«از رحمت خدا مأیوس نباشید، كه از رحمت خدا جز كافران مأیوس نمیباشند».
خداوند در این آیه، ابتدا دستور میدهد، که هرگز از رحمت خدا ناامید نشوید و خدا همواره رحمت و خیرش را شامل شما کرده است و در ثانی میفرماید: حالا اگر خطا و اشتباهی هم رُخ داد، این دلیل نمیشود که شما ناامید شوید؛ چرا که خداوند یکی از صفاتش آمرزنده و مهربان است. پس باید همواره، امید و امیدواری و نشاط را در خود و در محیط پیرامون، زنده ساخت.
البتّه، كسی كه در مدار امید به رحمت و عفو و مغفرت قرار میگیرد، لازم است وسائل و اسباب تحقّق امید خود را از قبیل: پشیمانیِ جدّی از گناه، ترك گناه، جبران گذشته، جبران حقّ پایمال شدهی دیگران، به جای آوردن عبادات ترک شده، اصلاح حال و عمل و اخلاق را فراهم آورد. امید به خدا اگر از ابزار و اسباب مربوط به خودش، خالی باشد امیدی بیفایده و حالتی بیثمر است.
قرآن به وضوح هر چه تمامتر، امیدواران به رحمت الهی را کسانی معرّفی میکند که بیتفاوت به گوشهای نمینشینند، بلکه ایمان و مهاجرت و جهاد و کوشش را از صفات آنان میداند و میفرماید:
إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ الَّذينَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا في سَبيلِ اللَّهِ أُولئِكَ يَرْجُونَ رَحْمَتَ اللَّهِ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ.[۵]
«آنان كه ايمان آورده، و كسانى كه هجرت كرده و در راه خدا جهاد نمودهاند، آنان به رحمت خدا اميدوارند، خداوند آمرزنده مهربان است».
مردی به امیرالمومنین(ع) عرضه داشت: مرا موعظه كن، حضرت فرمود:
لَا تَكُنْ مِمَّنْ يَرْجُو الْآخِرَةَ بِغَيْرِ عَمَلٍ وَ يَرْجُو التَّوْبَةَ بِطُولِ الْأَمَلِ يَقُولُ فِي الدُّنْيَا قَوْلَ الزَّاهِدِينَ وَ يَعْمَلُ فِيهَا عَمَلَ الرَّاغِبِينَ.[۶]
«از آنان مباش كه بدون عمل، به نجات در آخرت امید بستهاند و توبه را در فضای تاریك آرزوی دراز میخواهند، گفتارشان درباره دنیا گفتار اهل زهد، ولی عملشان مثل عملِ خواهندگان دنیا است».
نیز، علی (ع) کسی را که مدّعی امیدواری به خداست، ولی آثار این امید در عملش آشکار نیست، دروغ گو معرفی مینماید و میفرماید:
… كُلُ مَنْ رَجَا عُرِفَ رَجَاؤُهُ فِي عَمَلِهِ.[۷]
«هر که امید دارد، امیدش در عملش نمایان است».
در نگاه دینی امید بر دو نوع است:
امید پسندیده یعنی: اینکه انسان در موقع سختی و احتیاج و گرفتاری، سرخورده نشود و به فضل خدای متعال امید داشته باشد. این گونه امید، روح آدمیرا تقویت میکند و در او شور و حرکت میآفریند و با عمل و تلاش توأم است. دعا و درخواست از خدا، یكی از ثمرات مهمّ امیدواریِ مثبت است، زیرا تا بنده به فضل و رحمت و توجّهات الهی امیدوار نباشد، حال و روح دعا در او پیدا نمیشود و اساساً یكی از لوازم دعا، امیدواری به فضل و رحمت خداوند است.
امید ناپسند یعنی: امید و آرزوی منفی و نامطلوب، که انسان در موقع احتیاج و مصیبت، بدون اینکه تلاش و کوشش انجام دهد، یا از خطاهای خود پشیمان باشد، به فضل پروردگار امید بندد.
امید به مغفرت و رحمت الهی موقع انجام گناه یا بعد از آن، در صورتی که با توبه همراه نباشد ارزشی ندارد و همچون امید به آیندهی روشنی است که برای آن تلاش و کوشش لازم صورت نگیرد؛ یا تلاش و کوشش بیش از حدّ و اندازه و خارج از دایرهی عقل و شرع صورت گیرد، به طوری که عشق به دنیا و مادّیّات، انسان را دیوانهوار به دنبال خودش بکشاند و از انجام تکالیف الهی غافل کند.
اگر سفارشهای أکیدی از سوی قرآن و پیشوایان دین، در زمینهی امید ابراز گشته، امّا به این نکته هم توجّه شده که انسان، باید همواره در کنار امید، خوف و بیم هم داشته باشد.
خوف و رجا، بیم و امید در کنار هم و مکمّل یکدیگرند. امید و رجا، نیروی محرّک و مشوّق بر کار و تلاش میباشد، که مانع ضعف و سکون میشود؛ خوف، به منزلۀ ترمز و عامل بازدارنده از مهالک و بدیها است.
از این رو، طبق رهنمودهای درخشان پیشوایان دینی، دیندار واقعی دو عنصر خوف و رجا (بیم و امید) را باید باهم در وجود خود زنده نگاه دارد. چنان که امام صادق (ع) فرمود: لقمان حکیم، در ضمن وصایای خود به فرزندش گفت:
يَا بُنَيَ خَفِ اللَّهَ خَوْفاً لَوْ وَافَيْتَهُ بِبِرِّ الثَّقَلَيْنِ خِفْتَ أَنْ يُعَذِّبَكَ اللَّهُ وَ ارْجُ اللَّهَ رَجَاءً لَوْ وَافَيْتَهُ بِذُنُوبِ الثَّقَلَيْنِ رَجَوْتَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكَ.[۸]
«ای پسرم! از خدا چنان خائف باش که اگر عبادت ثقلین را به آستانش بری، نگران عذابش باشی و به او چنان امیدوار باش که اگر با گناه ثقلین او را ملاقات کنی، امید به بخشش او داری».
حال که از امید سخن به میان آمده، دریغ است که از بزرگترین و پرشکوهترین امید بشریّت حرفی نگوییم. آری! چشمداشت و امیدواری به ظهور ابرمرد عدالتگستری که با طلوعش، آمال و آرزوهای کهنه و نوی همۀ انسانهای آزادیخواه و نیکاندیش تاریخ را محقّق خواهد ساخت. امام مهدی عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف، امام هُمام، بدر تمام، رهبر خوشنام و یار مهربانی که انتظار ظهورش مایۀ حرکت و مقاومت است و با آمدنش سرانجامِ نیکوی عالمیان را رقم خواهد زد.
عمـری طلـب امیـد کردم مویم به رهت سفید کردم
بس لطف وکرم بدیدم از تو من کی ز تو ناامید گردم[۹]
در اهمّیّت و ارزش امید در اسلام، اگر هیچ نگوییم، همین انتظار و امید به وراثت صالحان و مستضعفان زمین، که در قرآن و روایات برآن مژده داده شده، همهچیز را کفایت میکند.
… و چنین است که ما چشم در راه کسی هستیم!
مهربان، زیبا و دوست،
امید هستی به اوست.
—————————————— برگرفته از کتاب دوم مهندسی اسلام تألیف ابراهیم حنیف نیا
[۱] . نهج الفصاحة (مجموعه كلمات قصار حضرت رسول صلى الله عليه و آله)، ص ۳۴۴.
[۲] . زمر/ ۵۳.
[۳] . عيون الحكم و المواعظ (للّيثي)، ص ۱۱۷.
[۴] . یوسف/ ۸۷.
[۵] . بقره / ۲۱۸.
[۶]. تحف العقول، ص ۱۵۷.
[۷] . بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج۶۷، ص ۳۵۸.
[۸] . الأمالي ( للصّدوق)، النصّ، المجلس الخامس و التسعون، ص ۶۶۸.
[۹] . دیوان اشعار نویسنده.