مهندسی ویژگی ها و امتیازات اسلام
۱ـ دین اخلاص
آنگاه که در حین تفرّج، به جنگل انبوه و با شکوهی برخورد می کنید، در گوشۀ این جنگل سر سبز چشمتان به کاخی بسیار مجلّل و با شکوه می افتد که هوش از سرتان می پرد. زیبایی این ساخنمان شگفت، شما را به فکر فرو می برد و از این همه هنر و دقّت که در ساخت آن می بینید، به دو نکتۀ مهم پی می برید.
اولاً، نمی توانید بپذیرید که این ساختمان خود به خود درست شده باشد و سازندۀ زبر دست و ماهری نداشته باشد.
ثانیاً، به بزرگی و عظمت سازندۀ این بنای شکوهمند مطلع میشوید و اعتراف می کنید که این بنای پیچیده و بی نظیر، کار یک معمار و سازندۀ توانایی است که با درایت و تدبیر خود این کاخ را ایجاد کرده است.
حال، اگر بر مبنای یک قاعدۀ عقلی و پذیرفته شدۀ بدیهی و همگانی، از اثر به مؤثر، از پدیده به پدید آورنده و از مصنوع به صانع آن پی می بریم، پس چگونه می توان پذیرفت که پدیدۀ فوقالعاده دقیقی چون دین اسلام، که به سان کاخ با عظمت و شکوهمندی برای سکونت و زندگی بنا شده، پدیدآورنده ای نداشته باشد و اثر درخشان و بی نظیری چون آموزه های این مکتب جاودانی، بی مؤثر و بدون آفریننده باشد؟! نیز، چگونه می توان از این همۀ نظم و هندسه ریزی جامع نگرانه و خردمندانه، که در قوانین روح بخش مکتب اسلام نهفته، به مهندس خبیر، صانع حکیم و معمار علیم آن اعتراف نکرد؟!
با اندک اندیشه می توان دریافت، که سازندۀ کاخ رفیع دین، یک فرد معمولی و عادی نیست و مهندس آن نمی تواند انسان باشد. بلکه سازنده و مهندس طرّاح آن غیر بشر و خدای خالق هستی است، که با علم و قدرت بی پایان، توانسته چنین کاخ با عظمت و شگفتی را احداث نماید.
بر شمردن همۀ ویژگی های اسلام کار دشواری است، زیرا این آیین نورانی، حدّاقلّ به تعداد تک تک دستورات و آموزه هایش دارای امتیازات است. آن چه در پی می آید، فقط برخی از امتیازات دین حیات بخش و مترقی اسلام است. تبیین و مهندسی هر یک از این ویژگی ها، آن گونه که شایسته است، به کتاب قطوری نیاز دارد، که برای جلوگیری از اطالۀ کلام، خلاصه گونه، به چند مورد کلّی اشاره می شود.
۱ـ دین اخلاص
اخلاص، به معنی تهذیب، تنقیه و تصفیه هر چیز از هر ناخالصی و خلط و شائبه می باشد[۱]. در بیان قرآن، اخلاص به معنای تصفیۀ روح از هر نوع پیرایۀ غیر الهی است. اخلاص دارای دو مرحله می باشد: مرحلۀ نیّت و مرحلۀ عمل. یعنی: هم باید قلب از هر انگیزه و داعی غیر خدا مصون بماند و هم آدمی در حین عمل، جز رضای خدا را نطلبد.[۲]
در اسلام، بر اخلاص در کارها تأکید ویژه ای به عمل آمده است. به طوری که، اگر برای دین ابتدا و انتهایی در نظر بگیریم، ابتدای آن «تسلیم» و انتهای آن «اخلاص» می باشد.[۳] هر عملی که با اطاعت و تسلیم در برابر خالق هستی آغاز نگردد و با نیت پاک و خالص فرجام نیابد، پذیرفتنی نیست.
کار بدون اخلاص، آفت زده و آلوده است و عمل کننده را به نتیجه نمی رساند[۴]. اخلاص، کلید پذیرش و ارزش اعمال است. تا آنجا که عمل غير خالصانه، شرك محسوب مي شود. چنانكه از امام صادق (ع) نقل شده، كه خداوند عزوجل مي فرمايد:
«من شريك خوبي هستم. هركس ديگری را با من در عملي شريك سازد، از او قبول نمي كنم، مگر اين كه آن را برای من خالص كند»[۵].
عمل خالصانه، هر چند اندک باشد، بسیار ارزشمند است. از پیشوای صادق دین، حضرت جعفر بن محمد (ع) نقل است که فرمودند:
«پروردگار شما رحیم است و به عمل اندک راضی است، وقتی که بنده ای، دو رکعت نماز گذارد و آن را خالصانه برای خدا قرار دهد، یا یک درهم برای رضای خدا صدقه بدهد، به همین مقدار قلیل، خداوند او را وارد بهشت می کند».[۶]
در قرآن، تمامی رفتارهای عزت بخش و مورد پذیرش الهی، با عنوان «عمل صالح» یاد شده است. چنانکه می خوانیم:
مَنْ كانَ يُريدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَميعاً إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ.[۷]
«آن که جویای عزّت است، پس همۀ عزّتها با خداست. کلام پاکیزه به سوی او صعود می کند و عمل صالح، درجهاش را بالا میبرد».
با این حال، «عمل صالح» که عنوان کلّی همۀ اعمال خداپسندانۀ آدمی است، اگر با نیّت خالص همراه نباشد و با آن رنگ نگیرد، مقبول نیست و پاداشی ندارد. در واقع، اعمال و کردار صالح انسان، با اخلاص و نیت پاکِ بندگان صبغۀ الهی پیدا می کند و بالا می رود و به اوج قرب الهی، که هدف خلقت است رهنمون می سازد.
اینکه در اسلام، فراوان، به نیت و قصد قربت در کارها توصیه گشته و نیّت مؤمن بهتر از عملش شناخته شده[۸]، نیز، شرافت اعمال به نیّت گره خورده[۹]، به دلیل این است که بندگان، از هر گونه شرک و ریا مصون بمانند. زیرا، همان گونه که حقیقت انسان به روح اوست و اگر در کالبد جسم، روح نباشد، بدن فرسوده و خاک می شود، عملِ بدون اخلاص هم، چون پیکرِ بدون روح، می پوسد و ارزشی ندارد. شيطان هم سوگند ياد كرده، كه غير مخلصين را گمراه كند.[۱۰]
قرآن کریم می فرماید:
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبيرٌ بِما تَعْمَلُون.[۱۱]
«اى كسانى كه ايمان آوردهايد، تقوای الهی داشته باشید و هر كسى بايد بنگرد كه براى فرداى خود چه فرستاده است و باز، تقوا پیشه کنید! که خدا به آنچه مىكنيد آگاه است».
بر اساس بیان معصومین (ع)، تقوای اوّل در این آیه، ناظر به اصل انجام اعمال است و امر به تقوا در مرتبۀ دوّم، به کیفیت عمل و خلوص داشتن دلالت می کند. یعنی: صِرف انجام عمل مهم نیست، بلکه حفظ عمل ایمانی از هر گونه ریا و تظاهر مهم است.
إِنَّ الْمُرَائِيَ يُدْعَى يَوْمَ الْقِيَامَةِ بِأَرْبَعَةِ أَسْمَاءٍ يَا كَافِرُ يَا فَاجِرُ يَا غَادِرُ يَا خَاسِرُ حَبِطَ عَمَلُكَ وَ بَطَلَ أَجْرُكَ وَ لَا خَلَاقَ لَكَ الْيَوْمَ فَالْتَمِسْ أَجْرَكَ مِمَّنْ كُنْتَ تَعْمَلُ لَهُ.[۱۲]
«آدم ریا کار را در روز قیامت به چهار نام صدا می زنند: ۱ـ ای کافر ۲ـ ای فاجر ۳ـ ای حیله باز ۴ـ ای زیان کار! عمل تو تباه شد و پاداشت نابود گشت و امروز بهره ای برایت نیست. پس، مزد خویش را از همان کسی بخواه که برایش عمل میکردی!».
رعایت اخلاص در هر کاری و هر حالی، از لوازم قطعی امور می باشد و هیچ عملی نباید از آن خالی باشد. چنان که، علی (ع) می فرماید:
الْزَمِ الْإِخْلَاصَ فِي السِّرِّ وَ الْعَلَانِيَةِ وَ الْخَشْيَةَ فِي الْغَيْبِ وَ الشَّهَادَةِ، وَ الْقَصْدَ فِي الْفَقْرِ وَ الْغِنَى وَ الْعَدْلَ فِي الرِّضَا وَ السَّخَطِ.[۱۳]
«با اخلاص همراه باش! در پنهان و آشکار، در هنگام ترس، در غایب و حاضر بودن، در فقر و ثروت، در عدل ورزیدن، در رضا و غضب».
سفیان بن عُیَینَه گوید: امام صادق (ع) راجع به قول خدای تعالی، «لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَ هُوَ الْعَزيزُ الْغَفُور»[۱۴] فرمود: مقصود از عمل صالح، عمل «بيشتر» نيست، بلكه عمل «بهتر» و درست تر است و درستى كار، به ترس از خدا و داشتن قصد نیک و نيّت صحيح بستگى دارد. سپس فرمود:
الْإِبْقَاءُ عَلَى الْعَمَلِ حَتَّى يَخْلُصَ أَشَدُّ مِنَ الْعَمَلِ وَ الْعَمَلُ الْخَالِصُ الَّذِي لَا تُرِيدُ أَنْ يَحْمَدَكَ عَلَيْهِ أَحَدٌ إِلَّا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ…[۱۵]
«عمل را تا به پايان خالص نگاه داشتن، سخت تر از خود عمل است و عمل خالص آن است، كه نخواهى كسى جز خداى بزرگ تو را براى آن ستايش كند».
با سیر کوتاهی در کلمات گهر بار امامان معصوم (ع) جایگاه اخلاص در کارها به خوبی روشن می شود و این بیانات دل نشین، اهل خرد و دانش را از هر سخن دیگری بی نیاز می سازد. پس، خوب است از این فرامین نورانی بهره ببریم و با تکرار آنها، مشام جان را به عطر دل انگیز کلام پیشوای ایمان و اخلاص، حضرت علی (ع) معطّر سازیم و از آن امام عزیز اخلاص عمل بیاموزیم که فرموده است:
الْإِخْلَاصُ غَايَةُ الدِّينِ. الْإِخْلَاصُ ثَمَرَةُ الْيَقِينِ. الْإِخْلَاصُ عِبَادَةُ الْمُقَرَّبِينَ. الْإِخْلَاصُ أَعْلَى فَوْزٍ. الْإِخْلَاصُ مِلَاكُ الْعِبَادَةِ. الْإِخْلَاصُ أَشْرَفُ نِهَايَةٍ. الْإِخْلَاصُ ثَمَرَةُ الْعِبَادَةِ. الْإِخْلَاصُ خَطَرٌ عَظِيمٌ حَتَّى يَنْظُرَ بِمَا ذَا يُخْتَمُ لَهُ. الْإِخْلَاصُ شِيمَةُ أَفَاضِلِ النَّاسِ. الْإِخْلَاصُ أَعْلَى الْإِيمَانِ. خَيْرُ الْعَمَلِ مَا صَحِبَهُ الْإِخْلَاصُ. عِنْدَ تَحَقُّقِ الْإِخْلَاصِ تَسْتَنِيرُ الْبَصَائِرُ. فَضِيلَةُ الْعَمَلِ الْإِخْلَاصُ فِيهِ. مِنْ كَمَالِ الْعَمَلِ حُسْنُ الْإِخْلَاصِ فِيهِ. غَايَةُ الْيَقِينِ الْإِخْلَاصُ. مَنْ لَمْ يَصْحَبِ الْإِخْلَاصُ عَمَلَهُ لَمْ يُقْبَلْ. مِلَاكُ الْعَمَلِ الْإِخْلَاصُ فِيهِ. مَعَ الْإِخْلَاصِ تَرْفَعُ الْأَعْمَالُ. يَحْتَاجُ الْإِيمَانُ إِلَى الْإِخْلَاصِ.[۱۶]
«نقل است كه: وقتي حضرت آدم به زمين فرود آمد، وحشي هاي صحرا به حضورش آمده، سلام دادند و خوش آمد گفتند. آن بزرگوار نيز به هر جنس از آن ها آن چه لايق بودند، دعا نمود. از جمله طايفه اي از آهو به خدمتش آمدند و در حق ايشان هم دعا فرمود ودست مبارك برپشت آن ها كشيد. در همان ساعت از آن ها بوي مشك ظهور نمود. طايفۀ ديگر از آهو، ازآن ها سبب رايحۀ خوش را پرسيدند، جواب دادند: پيغمبرخدا آدم (ع) به زمين آمده، براي خوش آمد گويي رفتيم و ايشان هم به ما محبت فرمود. آن ها نيز با كمال عجله شرفياب شدند، در حق آن ها هم لطف كرد و دست مبارك برپشت ايشان كشيد، ولي اثري از عطر ظهور ننمود. برگشتند و به رفقاي خود گفتند: عجب است!، ما نيز به حضور آدم (ع) رفتيم، پشت ما را مسح كرد ولي اثري ظاهر نشد! آن ها گفتند: نَحنُ زَرناهُ لِلّه و أنتُنَّ زُرتموهُ لاَجلِ المِسك. ما خالصانه، برای خدا به ديدار او رفتيم، ولی شما به خاطر خوشبو شدن نزد او رفتيد».[۱۷]
لذا اگر مي بينيم، خيلي وقت ها تلاش ما اثر نمی گذارد و از اعمالمان مُشكی متصاعد نمیشود، بايد يكی از مهم ترين دلايل آن را در غیر خالصانه بودن آن اعمال جستجو کنیم.
طبق گزارش ابو بصیر، که یکی از شاگردان و یاران زبدۀ امام صادق (ع) است، آن امام هُمام و پیشوای عالی مقام فرمود:
«روز قیامت، بندۀ نماز گزاری را حاضر می کنند که می گوید: خدایا! من برای رضای تو نماز خواندم. به او گفته می شود: تو نماز خواندی که بگویند: چه نماز خوبی می خواند! به سوی جهنم ببریدش. آن گاه بنده ای را می آورند که جهاد کرده و می گوید: خدایا! من برای رضای تو جهاد کردم. به او گفته می شود: بلکه تو جهاد کردی که بگویند: فلانی چه شجاع است! او را به سوی جهنم ببرید. سپس بنده ای را حاضر می کنند که قرآن آموخته و می گوید: خدایا! من برای رضای تو قرآن آموختم. گفته می شود: تو قرآن آموختی که مردم بگویند: چه صوت خوبی دارد! به سوی جهنم ببریدش. آن گاه بنده ای را می آورند که از مالش انفاق نموده و می گوید: خدایا! مالم را برای رضای تو انفاق کردم. به او گفته می شود: بلکه، مالت را انفاق کردی که بگویند: فلانی چه سخاوتمند است! او را به آتش ببرید».[۱۸]
مرحوم مجلسی، در مجموعۀ گران سنگ بحار الانوار، روایتی را از کتاب مصباح الشّريعة نقلمیکند، که بخشی از آن چنین است:
صَاحِبُ النِّيَّةِ الْخَالِصَةِ نَفْسُهُ وَ هَوَاهُ مَقْهُورَتَانِ تَحْتَ سُلْطَانِ تَعْظِيمِ اللَّهِ وَ الْحَيَاءِ مِنْهُ وَ هُوَ مِنْ طَبْعِهِ وَ شَهْوَتِهِ وَ مَنِيَّتِهِ نَفْسُهُ مِنْهُ فِي تَعَبٍ وَ النَّاسُ مِنْهُ فِي رَاحَةٍ.[۱۹]
«دارندۀ نیت خالص، خودش و خواستههایش تحت تأثیر عظمت خدا و شرم از اوست. خودش با همۀ خواسته و میلهای نفسانیاش در سختی میباشد، لیکن مردم از او در راحتی به سر میبرند».
چه زیبا خدای متعال، در قالب دستورات دینش، راه قصد قربت و اخلاص در امور را به آفریدگانش آموخته و فرموده است:
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِ وَ الْأَذى كَالَّذي يُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النَّاسِ وَ لا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوانٍ عَلَيْهِ تُرابٌ فَأَصابَهُ وابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلْداً لا يَقْدِرُونَ عَلى شَيْءٍ مِمَّا كَسَبُوا وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرينَ.[۲۰]
«اى كسانى كه ايمان آوردهايد، صدقههاى خود را با منّت و آزار، باطل مكنيد، مانند كسى كه مالش را براى خودنمايى به مردم، انفاق مىكند و به خدا و روز بازپسين ايمان ندارد. پس مَثَلِ او همچون مَثَلِ سنگ خارايى است كه بر روى آن، خاكى نشسته است و رگبارى به آن رسيده و آن سنگ را سخت و صاف بر جاى نهاده است. آنان [رياكاران] نيز از آنچه به دست آوردهاند، بهرهاى نمىبرند و خداوند، گروه كافران را هدايت نمىكند».
قال رسول الله (ص) : الْعُلَمَاءُ كُلُّهُمْ هَلْكَى إِلَّا الْعَامِلُونَ وَ الْعَامِلُونَ كُلُّهُمْ هَلْكَى إِلَّا الْمُخْلِصُونَ وَ الْمُخْلِصُونَ عَلَى خَطَر.[۲۱]
«عالمان همگی هلاك شده اند، مگر آن كه عامل باشند. عاملين همه هلاك شدهاند، مگر مخلصون و مخلصون در خطر هستند».
خدای تعالی، الگوهای بسیار عالی و شایسته ای را در مسیر زندگی بندگان قرار داده، تا از آنان کار خالصانه را بیاموزند و به عزت دست یابند. همان الگوهای زیبایی که در برابر آن همه رنج و شکنج، هرگز به خود ضعف راه نمی دادند و برای درس گرفتن مردمان می فرمودند:
وَ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلى رَبِّ الْعالَمينَ.[۲۲]
«و بر اين رسالت، اجرى از شما طلب نمىكنم. اجر من بر عهده پروردگار جهانيان است».
إِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُريدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُورا.[۲۳]
«ما براى خشنودى خدا به شما طعام می دهیم و پاداش و تشکری از شما نمىخواهيم».
——————————————— منبع: کتاب مهندسی اسلام، جلد ۲ تألیف ابراهیم حنیف نیا
[۱]. و هو تنقية الشيء و تهذيبه (معجم مقاییس اللغه، احمدبن فارس).
[۲]. ثمّ انّ الإخلاص امّا في الموضوع أو في نفس العمل أو في النيّة و الفكر. فالأوّل- لَبَناً خالِصاً، … إِنَّا أَخْلَصْناهُمْ بِخالِصَةٍ. و الثاني- وَ أَخْلَصُوا دِينَهُمْ لِلَّهِ. و الثالث- لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ- على وجه. و الإخلاص من العبد في مقابل اللّه عزّ و جل: هو اخلاص النيّة من الشوائب و توحيده في التوجّه اليه و الانقطاع عمّا سواه (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج۳، ص: ۱۰۲).
[۳] . اعْلَمْ أَنَّ أَوَّلَ الدِّينِ التَّسْلِيمُ وَ آخِرَهُ الْإِخْلَاصُ (عيون الحكم و المواعظ، ص ۷۵).
[۴]. آفَةُ الْعَمَلِ تَرْكُ الْإِخْلَاصِ فِيهِ (عيون الحكم و المواعظ، ص ۱۸۱).
[۵]. أَنَا خَيْرُ شَرِيكٍ مَنْ أَشْرَكَ مَعِي غَيْرِي فِي عَمَلٍ لَمْ أَقْبَلْهُ إِلَّا مَا كَانَ لِي خَالِصا (الکافی، ج۲، ص۲۹۵ و المحاسن، ج۱، ص ۲۵۲).
[۶] . إِنَّ رَبَّكُمْ لَرَحِيمٌ يَشْكُرُ الْقَلِيلَ إِنَّ الْعَبْدَ لَيُصَلِّي رَكْعَتَيْنِ يُرِيدُ بِهِمَا وَجْهَ اللَّهِ فَيُدْخِلُهُ اللَّهُ الْجَنَّةَ وَ إِنَّهُ لَيَتَصَدَّقُ بِالدِّرْهَمِ يُرِيدُ بِهِ وَجْهَ اللَّهِ فَيُدْخِلُهُ اللَّهُ بِهِ الْجَنَّةَ (المحاسن، ج۱، ص ۲۵۳).
[۷]. فاطر/۱۰.
[۸] . نِيَّةَ الْمُؤْمِنِ خَيْرٌ مِنْ عَمَلِهِ (مستدركالوسائل، میرزا حسین نوری، ج ۱، ص ۹۳).
[۹] . إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّيَّاتِ (تهذيبالأحكام، چاپ چهارم، تهران، دار الكتب الإسلاميه، سال ۱۳۶۵ش، ج ۱، ص۸۳).
[۱۰]. قالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعين، إِلاَّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصينَ (ص / ۸۲ و ۸۳).
[۱۱] . حشر / ۱۸.
[۱۲] . معاني الأخبار، ص ۳۴۱.
[۱۳]. عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص ۸۱.
[۱۴] . تا شما را بيازمايد كه كدام يك كارى بهتر مىكنيد (ملک / ۲).
[۱۵] . الكافي (ط – الإسلامية) / ج۲، ص ۱۶.
[۱۶] . عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، صفحات ۱۷ به بعد.
[۱۷]. رنگارنگ ج۲ ص۴۸۴
[۱۸] . يُجَاءُ بِعَبْدٍ يَوْمَ الْقِيَامَةِ قَدْ صَلَّى فَيَقُولُ يَا رَبِ صَلَّيْتُ ابْتِغَاءَ وَجْهِكَ فَيُقَالُ لَهُ بَلْ صَلَّيْتَ لِيُقَالَ مَا أَحْسَنَ صَلَاةً اذْهَبُوا بِهِ إِلَى النَّارِ وَ يُجَاءُ بِعَبْدٍ قَدْ قَاتَلَ فَيَقُولُ يَا رَبِّ قَاتَلْتُ ابْتِغَاءَ وَجْهِكَ فَيُقَالُ لَهُ بَلْ قَاتَلْتَ فيقال [لِيُقَالَ] مَا أَشْجَعَ فُلَاناً اذْهَبُوا بِهِ إِلَى النَّارِ وَ يُجَاءُ بِعَبْدٍ قَدْ تَعَلَّمَ الْقُرْآنَ فَيَقُولُ يَا رَبِّ تَعَلَّمْتُ الْقُرْآنَ ابْتِغَاءَ وَجْهِكَ فَيُقَالُ لَهُ بَلْ تَعَلَّمْتَ لِيُقَالَ مَا أَحْسَنَ صَوْتَ فُلَانٍ اذْهَبُوا بِهِ إِلَى النَّارِ وَ يُجَاءُ بِعَبْدٍ قَدْ أَنْفَقَ مَالَهُ فَيَقُولُ يَا رَبِّ أَنْفَقْتُ مَالِي ابْتِغَاءَ وَجْهِكَ فَيُقَالُ لَهُ بَلْ أَنْفَقْتَهُ لِيُقَالَ مَا أَسْخَى فُلَاناً اذْهَبُوا بِهِ إِلَى النَّارِ (الزهد، ص ۶۳ و بحار الانوار، ج ۷، ص ۱۸۱).
[۱۹] . بحار الانوار، مجلسی، ج۶۷، ص۲۱.
[۲۰] . بقره / ۲۶۴.
[۲۱]. مجموعه ورام، ج۲، ص۱۱۸
[۲۲] . الشعراء / ۱۰۹ و ۱۲۷.
[۲۳] . الانسان / ۹.