اهمیت دانش پژوهی و تولید علم در قرآن و روایات

بسم الله الرحمن الرحیم
صلّی الله علیک یا بقیة الله
اهمیت دانش پژوهی و تولید علم در قرآن و روایات

مقدمه
نقش علم و فرهنگ در توسعه و تعالی جوامع بشری و تأثیر بسزای آن، در ایجاد تغییر و تحولات بنیادی و راهبردی، به قدری بدیهی و آشکار است، که حتی کسانی که اهل دانش و معرفت هم نیستند، به آن واقف و معترفند.
این سخن بر همگان روشن است که: «رفتار مولود افکار است» و آدمی آنگونه عمل می کند که می اندیشد. از این روی، برای علاج رنج ها و سامان بخشیدن به امور فردی و اجتماعی انسان ها، باید از طریق تعریف راهکارهای عملی، در راستای ارتقای بینش و دانش مردم، چاره اندیشی شود.
آری، تا اندیشه و فکر جامعه دگرگون و اصلاح نشود، همۀ تلاش های دیگر، ره به جایی نمی برند. در زمان ما، نخبگان اجتماعی در کشورهای مستکبر، به نقش انقلاب های فرهنگی و نرم، در تغییر نظام‌های سیاسی پی برده اند. آنان به جای جنگ نظامی، از طریق فرهنگ سازی، یا در اصطلاح، انقلاب مخملی و نرم، به اهداف زیاده خواهی و توسعه طلبانۀ خود دست می یابند. زیرا این روش، بسیار کم هزینه تر و کم دردسر تر از جنگ و خشونت ارتشی می‌باشد، خرابی و تخریب و تلف شدن سرمایه هم ندارد.
برای نمونه، قصۀ غمبار نابودی و شکست سنگین اندلس را در پیش روی داریم. کشور اندلس اسلامی (اسپانیای امروز)، روزگاری مهد تمدن جهانی و مرکز بزرگ علم و دانایی در عالم بود. در آن زمان که غرب و اروپا، متوحش و عقب مانده بود، مسلمین با مقدماتی بسیار زیبا و مثال زدنی، پیروز شدند و اوج شکوفایی و تمدّن اسلامی را در کشور اندلس به نمایش گذاشتند. ولی تهاجم فرهنگی دشمنان، این فرهنگ و تمدّن درخشان را به نابودی کشاند و بر سر مسلمانان اندلس آمد، آنچه که آمد، تا آنجا که، قلم از بیان عواقب دردناک این ماجرای عبرت آموز ناتوان است.
نمونۀ دیگرِ تأثیر نافذ علمی و فکری را در زمان سلطۀ مغولان وحشی و غارتگر شاهد هستیم. مغولان، با آن همه خشونت، آدم کشی، تخریب، غارت و سال ها حکومت، که ایران بزرگ را به نابودی کشاندند اما، با درایت و اندیشۀ مردم ایران، سر انجام، تحت تأثیر فرهنگ ایرانی اسلامی، به خوبی مهار و کنترل شدند و بعد هم از بین رفتند.
پیامبر اعظم (ص) و جانشینان بر حق او، در تاریخ، با فرهنگ و دانش ظاهر شده اند. دین اسلام، دین دانش محور است. دین شمشیر و خشونت نیست. اسلام، با جنگ و شمشیر پیروز نشد، جنگ ها را بر پیامبر (ص) تحمیل کردند و آن رسول رحمت (ص) هیچگاه، آغاز کنندۀ هیچ جنگی نبود. آنچه دین پیامبرِ ما را پیش برد، رحمت و رأفت و اندیشه های ناب علمی و عقلانی ایشان بود.
گسترۀ نفوذ علم و اندیشه، زمان و مکان و مرز نمی شناسد. ممکن است، یک فکر و اندیشه در زمان خود موجی نداشته باشد، ولی قرن ها بعد، یا حتی در مکان های دیگر، اثرش ظاهر شود و تحوّل آفرین گردد. لذا، تلاش های فکری و فرهنگی، هیچگاه بی نتیجه نمی ماند. نمونه های فراوانی از ایده ها و نظرات متفکرین را می توان سراغ داد، که در عصر خودشان خیلی مورد توجه قرار نگرفته، حتی قرن ها بعد، تأثیر مثبت و منفی از خود به جای نهاده است.
برای نمونه: افکار ماتریالیستی و ایده آلیستی هگل (۱۸۳۱ – ۱۷۷۰ میلادی)، فیلسوف معروف آلمانی، بعد از او خوراک ماتریالیسم دیالیکتیک مارکس و انگلس شد و با اینکه در زمان خودِ آنها خیلی مورد توجه قرار نگرفت، اما پس از مرگشان، افکار خشک کمونیستی، چنان کشورهای جهان را متأثر ساخت، که حدود یک قرن، حداقل، نیمی از کره زمین و مردم را به بازی گرفت و انرژی های آنان را تلف نمود.
یا می بینیم، افکار جمود گرایانه و افراطی ابن تیمیه (۷۰۷ – ۶۴۱)، وقتی در زمان خودش (قرن هفتم) مطرح شد، حتی با مخالفت بسیاری از علمای اهل سنت، که با او هم کیش بودند مواجه شد، ولی قرن ها بعد، یعنی: قرن دوازدهم، دوباره به وسیلۀ محمدبن عبدالوهاب (۱۰۸۲- ۱۱۷۰)، موجش ظاهر شد. به گونه ای که امروز، این اندیشه های تخریبی و خشن، خوراک فکری و جنایات سلفی گری و وهابیون تکفیری و بلای جان مردم زمان ما شده است.
پس، باید برای کارهای فکری و تلاش های علمی حسابی ویژه باز کرد. همان‌گونه که وقتی سیل می آید، کسانی که آموزش های لازم دیده اند و شنا بلد هستند، می توانند غرق نشوند و نجات یابند، عصر ما هم عصری است، که سیلِ افکار و عقاید نوظهور نسل های جامعه را تهدید می کند. پس باید از قبل، به آحاد جامعه، به خصوص جوانان، دانش‌ها و مهارت های لازم آموزش داده شود، تا از مهلکه نجات یابند..
«مردی در کنار رودخانه ای ایستاده بود. ناگهان صدای فریادی را می شنود و متوجه می شود، که کسی در حال غرق شدن است. فوراً درون آب می پرد و او را نجات می دهد. اما پیش از آن که نفسی تازه کند، فریادهای دیگری را می شنود و باز درون آب می پرد و دو نفر دیگر را نجات می دهد. اما پیش از اینکه حالش جا بیاید، صدای چهار نفر دیگر را که کمک می خواهند می شنود … او تمام روز را صرف نجات افرادی می کند، که در چنگال امواج خروشان گرفتار شده اند، غافل از اینکه، چند قدمی بالاتر، دیوانه ای مردم را یکی یکی به رودخانه می انداخت».
… آری، باید ریشۀ بی بند و باری ها و فسادها و کاستی ها را یافت و برایش راه درمان اندیشید. نباید به جای درمان ریشه، به کندن برگ های زرد مشغول شد. کار علمی و تولید علم، چون آموزش شنا است برای جامعه. اگر بخواهیم مشکلات به طور همه جانبه و ریشه ای حل شود و هر روز جامعه و جوانان، در سیلاب هجوم فرهنگی بیگانگان و غربیان اسیر نشوند، قبل از هر کار دیگری، باید به طور اساسی، فکر و اندیشۀ آنان را قوی بسازیم.
هر نوع توسعه و تحول در جامعه، منوط به توسعه و تحول در حوزۀ دانش و اندیشه و معرفت افزایی آن جامعه است. به جای هزینه‌های بیهوده و سختگیری‌ها و ممنوعیت‌های خشن انتظامی و سلبی، باید به جامعه خوراک علمی و فکری تزریق شود. در عصر انفجار اطلاعات، که مرزهای اندیشه برداشته شده، ناگزیر باید مردم با علم و آگاهی خودکفا شوند.
انتظار روزی را داریم، که همۀ مسلمین جهان، به این سخن درس آموز رئیس مذهب (ع) دل سپارند که فرمود: از جمله مواعظ لقمان به فرزندش این بود که:
يَا بُنَيَّ اجْعَلْ فِي أَيَّامِكَ وَ لَيَالِيكَ وَ سَاعَاتِكَ نَصِيباً لَكَ فِي طَلَبِ الْعِلْمِ فَإِنَّكَ لَنْ تَجِدَ لَهُ تَضْيِيعاً مِثْلَ تَرْكِه. ‏
«ای فرزندم! در روز و شب و ساعات عمر خودت، سهمی را برای طلب دانش قرار ده، زیرا هیچ خسرانی چون ترک دانش نیست».

بخش اول: اهمیت علم و دانش در اسلام

در بین همۀ ادیان و مکتب ها، دین مقدّس اسلام، بیشترین اهمیت را به علم و دانش داده، تا جایی که آن را پایۀ هر خوبی ، باعث حیات بشر ، ملاک شخصیت انسان ، برتر از عبادت و عامل بقا ، قلمداد نموده و علم آموزی را بر همگان واجب (فریضة) دانسته است.
در نگاه دین، از عالمان به عنوان «زندگان» و از جاهلان به عنوان «مردگان» یادشده، چنان که رسول اکرم اسلام (ص) فرموده است:
الْعَالِمُ‏ بَيْنَ‏ الْجُهَّالِ‏ كَالْحَيِّ بَيْنَ الْأَمْوَات‏.
«عالم در بین جاهلان، چون زنده است در بین مردگان».
بنابر این، مردگان بر دو گونه اند: مردگان ساکن و مردگان متحرک. مردگان ساکن (استاتیک)، که جایشان در گور و زیر خاک است و مردگان متحرک (دینامیک)، که جایشان روی زمین است، در جامعه به سر می برند، جنب و جوش دارند، می خورند و نفس می کشند، ولی چون خِرد و اندیشه ندارند و از علم بی بهره اند، این ها نیز، مرده اند.
آری! تفاوت این دو نوع مرده در این است، که یکی، مردۀ افقی و خوابیده است، دیگری مردۀ قائم و ایستاده است، که بر روی پای خود راه می رود، می بیند و سخن می گوید.
امام صادق (ع) فرموده است:
النَّاسُ‏ اثْنَانِ‏ عَالِمٌ‏ وَ مُتَعَلِّمٌ وَ سَائِرُ النَّاسِ هَمَجٌ وَ الْهَمَجُ فِي النَّارِ.
«مردمان دو دسته اند: عالم و علم جو. بقیه مردم چون مگسان ریز و فرومایه اند، که جایگاهشان آتش است».
این سخن پیشوای ششم امام صادق (ع) است، که به پیروان خویش فرموده است:
«من دوست ندارم جوانان شما را خارج از دو حال ببینم، باید یا دانشمند باشند، یا دانشجو. اگر غیر از این باشند کوتاهی کرده اند و هر کس در عمر خود کوتاهی کند، آن را ضایع ساخته و گناهکار است و گناهکار، جایگاهش در آتش است» .
در قرآن و روایات معصومین (ع)، زیباترین و عمیق¬ترین تعابیر، در تعریف و تمجید از علم وارد شده و با تأکیدهای فراوانی در این خصوص، در راستای سوق دادن مسلمین به فراگیری و تولید علم، سنگ تمام گذاشته است. مرور کوتاهی در متن قرآن و کتاب¬های احادیث، گویای نکتۀ فوق می¬باشد.

الف ـ نمونه¬هایی از قرآن

۱ـ واژۀ علم در قرآن
در قرآن، یکصدو پنج بار واژۀ علم و بیش از هفتصدو هفتاد بار شکل¬های مختلف آن به کار رفته، که این، دلیل اهمیت جایگاه علم در این کتاب مقدّس آسمانی می¬باشد.

۲ـ آغاز وحی با علم
در اهمیت علم همین بس، که وحی آسمانی با خواندن، تعلیم و قلم آغاز شده و خداوند، آموختنِ دانش به انسان را، به عنوان یک امتیاز، مخصوص او دانسته است:
اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذي خَلَقَ، خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ‏ عَلَقٍ، اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الْأَكْرَمُ، الَّذي عَلَّمَ‏ بِالْقَلَمِ، عَلَّمَ‏ الْإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ.
«بخوان به نام پروردگارت که آفرید. انسان را از خون بسته آفرید. بخوان که پروردگارت گرامی¬تر است. کسی که با قلم آموخت. به انسان، آنچه را نمی¬دانست یاد داد».
چه جالب است، آنگاه که می بینیم، مکتب پویا و جاودانی ما اسلام، همچنان که با علم و اندیشه آغاز شده، با دانش هم پایان می یابد. آن، هنگامی است که، یگانه پیشوای معصوم الهی و موعود بی نظیر آسمانی، حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه ظهور می فرماید.
در آن زمان، درجات بالای علم فتح می شود و آن عدالت گستر جهان و امام مهربان، خیمه های تعلیم دانش های زلال و ناب را به پا می سازد و جان های تشنه از جهل را سیراب می سازد و نشاط می بخشد.

۳ـ سوگند به قلم و نوشتن
قلم و نوشتن، به قدری اهمیت دارد، که خدای متعال به آن ها سوگند یاد کرده و می¬فرماید:
ن وَ الْقَلَمِ‏ وَ ما يَسْطُرُون‏.
«قسم به قلم و آن چه می نویسند».

۴ـ برتری عالمان
در آیۀ نهم سورۀ زمر، عالمان را می¬ستاید و برتری آن ها را بر غیر عالمان گوشزد می کند:
هَلْ‏ يَسْتَوِي‏ الَّذينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذينَ لا يَعْلَمُونَ إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْباب‏.
«آیا آنان که عالمند و آنان که عالم نیستند، با هم برابرند؟!».

۵ ـ خوف عالمان از خدا:
در آیۀ ۲۸ سورۀ فاطر، به عنوان تمجید از عالمان، آن ها را ستوده و نتیجۀ دانش آنان را خوف و خشیت الهی معرفی می¬کند:
إِنَّما يَخْشَى‏ اللَّهَ‏ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماء.
«از بندگان خدا، این علما هستند که از او خوف دارند».

۶ ـ طلب فزونی علم!
خداوند، در قرآن، به پیامبرش چنین دستور می¬دهد:
قُلْ رَبِ‏ زِدْني‏ عِلْماً.
«بگو: خدایا بر دانشم بیفزای».
در کتب تفاسیر، ذیل آیۀ فوق، حدیثی از رسول خدا (ص) نقل شده که بسیار جالب و درس آموز است. خوب است که در پیام این سخن گهربار دقت شود و سرمشق زندگی قرار گیرد. آنجا که آن پیامبر نور و رحمت فرمود:
إذا أتى‏ عَلَىَّ‏ يَومٌ‏ لا أزدادُ فيهِ عِلماً يُقَرِّبُني إلَى اللهِ، فَلا بارَكَ اللهُ لي في طُلُوعِ شَمسِهِ.
«هر گاه روزی بر من بگذرد و در آن روز، علم و دانشی که مرا به خدا نزدیک کند به من افزوده نگردد، طلوع آفتاب آن روز بر من مبارک مباد».

ب ـ نمونه هایی در کلام معصومین (ع)

۱ ـ هیچ زمان دیر نیست
این فرمایش، از رسول گرامی اسلام (ص) معروف است که فرموده¬اند:
اُطلُبُوا العِلمَ مِنَ‏ المَهدِ إلَى‏ اللَّحدِ.
«از گهواره تا گور دانش بجوئيد».
ممکن است، این سؤال پیش آید که، گهواره و گور جای آموختن نیست، چرا رسول خدا (ص) چنین فرموده¬اند؟!
اما باید دانست که، پیامبر (ص) خواسته¬اند با این فرمایشِ لطیف، این نکته را برسانند که: در طول عمر، هیچ گاه نباید برای علم آموزی بهانه جویی نمود و هیچ زمانی دیر نیست. خواه کودک خردسال، خواه پیر کهن¬سال. در واقع، خواسته اند با این بیان، «مرز زمان» را در طول عمر انسان، برای فراگیری دانش، از میان بردارند.
آری! این سخنِ آخر دین ماست، که دوران علم اندوزی هرگز پایان ندارد. در این مکتب آسمانی «فارغ التحصیل» نداریم، فارغ التحصیلی واژه¬ای بی معنا است و پیوسته، در تمام عمر، باید به دنبال دانش رفت.

۲ ـ مکان مطرح نیست
قال علی (ع): اطْلُبُوا الْعِلْمَ وَ لَوْ بِالصِّين. ‏
«علم را بجویید، اگر چه در چین باشد».
با توجه به این که در آن روزگاران، چین دورترین نقطه از عربستان بوده و رفتن به آنجا با وسایل نقلیۀ آن زمان، یعنی: حیوانات، بسیار مشکل بوده و خطرات مالی و جانی فراوانی در پی داشته، تأکید امیرالمؤمنین (ع) بر این نکته، بسیار مهم است. به این معنا که، علم، از آنچنان ارزش و اهمیتی برخوردار است، که باید در هر مکانی آن را جستجو نمود، گرچه دورترین نقاط، مثل چین باشد. بدین¬وسیله، حضرت علی (ع) خواسته اند در زمینۀ علم اندوزی «مرز مکان» را بشکافند.

۳ ـ جنسیت ملاک نیست
قال رسول الله (ص): طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِيضَةٌ عَلَى كُلِ‏ مُسْلِمٍ‏ وَ مُسْلِمَةٍ.
«طلب دانش بر هر مسلمانی، چه زن و چه مرد، واجب است».
می بینیم، در این فرمایش، «مرز جنسیت» در کسب دانش برداشته شده و هیچ زن یا مردی، نمی تواند جنسیت خود را بهانۀ دوری از کسب علم قرار دهد.

۴ ـ از هر کس با هر عقیده
بر اساس رهنمودهای امامان معصوم (ع) مسلمانان وظیفه دارند که دانش را از هر کسی، با هر اندیشه و مرامی کسب کنند.
برخی از این رهنمودها چنین است که می خوانیم:
قَالَ علی (ع): الْحِكْمَةُ ضَالَّةُ الْمُؤْمِنِ‏ فَلْيَطْلُبْهَا وَ لَوْ فِي أَيْدِي أَهْلِ الشَّرِّ.
«حکمت گمشدۀ مؤمن است، پس آن را طلب کنید، گرچه در دست بدان باشد».
قَالَ علی (ع): الْحِكْمَةُ ضَالَّةُ الْمُؤْمِنِ‏ فَخُذِ الْحِكْمَةَ وَ لَوْ مِنْ أَهْلِ النِّفَاقِ.
«حکمت گمشدۀ مؤمن است، پس آن را بگیرید، گر چه از منافق!».
قَالَ الصادق (ع): الْحِكْمَةُ ضَالَّةُ الْمُؤْمِنِ‏ فَحَيْثُمَا وَجَدَ أَحَدُكُمْ ضَالَّتَهُ فَلْيَأْخُذْهَا.
«حکمت گمشدۀ مؤمن است، هرگاه یکی از شما گمشده اش را جایی یافت، آن را بگیرد».
با این که قرآن، مبارزۀ شدید و بی امانی بر علیه منافقین دارد و در آیاتش با لحن تندی آنان را مورد حمله قرار داده، نیز، خود امیرالمؤمنین (ع) دشمن سرسخت انسان های دو چهره می باشد، اما در این گفتارها، امام (ع) کسب علم را از همین منافق مجاز دانسته است.
آری، از ارزش گوهر هیچ گاه کاسته نمی شود، آنرا باید آموخت، اگر چه از دهان افراد شرور و ناپاک باشد.
با این فرمایش، اسلام، برای کسب دانش، هیچ عقیده و مرامی را تعیین ننموده و دستور داده، آن را از هر کسی و با هر اعتقادی، باید فرا گرفت. در حقیقت، بدین وسیله، در زمینۀ کسب دانش «مرز عقیده» را برداشته است.

۵ ـ قطع عذر همگانی
خوب است کمی تأمّل کنیم و ببینیم که اسلام، افزون بر این که، با شکافتن مرزهای زمان، مکان، جنسیت و عقیده، بر فراگیریِ علم اصرار ورزیده، چگونه جای هیچ عذر و بهانه¬ای برای هیچ کس باقی نگذاشته و کسب علم را، در هر حالی واجب و لازم دانسته و فرموده است:
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: طَلَبُ‏ الْعِلْمِ‏ فَرِيضَةٌ فِي كُلِّ حَالٍ.
امام صادق (ع): «کسب دانش در هر حالی واجب است».
حتی با اینکه، افراط و زیاده طلبی در دین ما بسیار مذموم دانسته شده، ولی در کسب دانش امری ممدوح و پسندیده به شمار می¬آید و پیامبر بزرگ خدا (ص) هم مأمور است که بفرماید: رَبِ‏ زِدْني‏ عِلْماً.
نیز، با اینکه تملّق و حسد، در آیین ما دو صفت کاملاً زشت و ناپسند است، امّا در زمینۀ کسب دانش پسندیده است و ایرادی ندارد. چنانکه از امام باقر (ع) گزارش شده که فرمودند:
لَيْسَ‏ مِنْ‏ أَخْلَاقِ‏ الْمُؤْمِنِ الْمَلَقُ وَ لَا الْحَسَدُ إِلَّا فِي طَلَبِ الْعِلْمِ.
«تملّق و حسد ورزیدن از اخلاق مؤمن نیست، مگر برای کسب دانش».

۶ ـ معیار ارزش انسان
خوب است در این رابطه، از خود چیزی نگویم و گوش جان بسپاریم به سخنان دل¬نشین پیشوایان راستین دین و دانش و ببینیم، که چه زیبا، ملاک ارزشمندی آدمیان را به میزان علم و دانش آنان معرفی فرموده¬اند، تا بدین¬وسیله، راه زندگی ارزشی و سودمند را برای خود برگزینیم و وجودمان را بها بخشیم.
امام صادق (ع) از رسول گرامی اسلام (ص) نقل فرموده¬اند که:
أَكْثَرُ النَّاسِ‏ قِيمَةً أَكْثَرُهُمْ‏ عِلْماً وَ أَقَلُّ النَّاسِ قِيمَةً أَقَلُّهُمْ عِلْماً.
«با ارزش¬ترین مردم کسانی هستند که علمشان بیشتر باشد و بی ارزش¬ترین مردم کسانی¬اند که علمشان کمتر است».
باب علم نبی (ص)، علی (ع) می¬فرماید:
أَلَا لَا يَسْتَحْيِيَنَّ مَنْ لَا يَعْلَمُ أَنْ يَتَعَلَّمَ فَإِنَّ قِيمَةَ كُلِ‏ امْرِءٍ مَا يَعْلَمُ.
«هان! آنان که نمی¬دانند، از یادگرفتن خجالت نکشند که، قیمت هر کس به دانش اوست».
فَالْعِلْمُ يَرْفَعُ الْوَضِيعَ وَ تَرْكُهُ‏ يَضَعُ‏ الرَّفِيعَ. ‏
و فرمود: «دانش آدم پست را بلند و ترک آن، آدم بلند را پست می¬کند».
قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع‏): يَا مُؤْمِنُ إِنَّ هَذَا الْعِلْمَ وَ الْأَدَبَ‏ ثَمَنُ‏ نَفْسِكَ‏ فَاجْتَهِدْ فِي تَعَلُّمِهِمَا فَمَا يَزِيدُ مِنْ عِلْمِكَ وَ أَدَبِكَ يَزِيدُ فِي ثَمَنِكَ وَ قَدْرِكَ.
«ای مؤمن! این علم و ادب بهای وجود توست، پس در یادگیری آن بکوش، که هرچه بر علم و ادب تو افزوده گردد، بر قیمت و ارزش تو افزوده می¬شود».
وَ قَالَ عَلَيْهِ السَّلَامُ‏: الْجَاهِلُ‏ صَغِيرٌ وَ إِنْ‏ كَانَ‏ شَيْخاً وَ الْعَالِمُ كَبِيرٌ وَ إِنْ كَانَ حَدَثاً.
نیز فرمود: «آدم نادان کوچک است، گرچه بزرگ باشد و عالم، بزرگ است گرچه کم سن باشد».

۷ ـ عمر حقیقی
برای تفنّن و تنوّع، به دنبال بیان سخنان زیبای امامان معصوم (ع)، نقل حکایت ذیل، در تبیین ارزش علم و نقش آن در بها بخشیدن به عمر و حیات انسان ها، خالی از لطف نیست. بخوانید:
«گویند: وقتی که اسکندر، جهت فتح ممالک از شهر ها می گذشت، به شهری در اقصای مغرب رسید که در آب و هوا و نعمت و صفا نظیر آن را ندیده بود. فرمان داد تا در آنجا سراپرده زنند. ناگاه به قبرستان آنان رسید و دید بر سر قبر یکی نوشته شده: عمر او یکسال و بر دیگری سه سال و بر دیگری پنج سال و هیچ یک را بیشتر از ۱۵ سال و یا ۲۰ سال ندید. تعجب کرد، چگونه در چنین آب و هوا و نعمت فراوان، عمر اندک باشد؟!
دستور داد، جمعی از اعیان و بزرگان شهر را حاضر کردند، ولی با کمال تعجّب همه را کهنسال و مسن دید. پرسید: علت چیست که شما همه کهنسال، ولی اموات شما چندان عمر نکرده اند؟!
آن‌ها گفتند: اموات ما نیز مانند ما عمر طولانی داشتند، ولی روش و رسم ما این است، که از ایّام زندگانی خود، آنچه برای تحصیل علم و کسب دانش و معرفت و تکمیل نفس گذرانیم، از عمر خود شماریم و بقیه را باطل و بیهوده دانیم.
به همین جهت بعد از مرگ، زمانی را که توأم با علم و دانش بوده حساب کرده و می نویسیم. اسکندر را این جواب و عادت و حالت بسیار پسندیده آمد و آنها را تحسین نمود».
قیمت انسان به علم ودانش است جاهلان را کی بها وارزش است
هر که در او دانش و دانایی است نام نیکش تا قیامت باقی است
عالمان، تا دهـر باقی، باقی اند نیک نامان کی به گیتی فانی اند

۸ ـ طالب علم شهید است
پیامبر بزرگوار اسلام فرمودند:
إِذَا جَاءَ الْمَوْتُ طَالِبَ‏ الْعِلْمِ‏ وَ هُوَ عَلَى‏ هَذِهِ الْحَالِ مَاتَ شَهِيداً.
«کسی که در حال کسب دانش بمیرد، شهید مرده است».
در ره علم آن که نهد گام پیش گشته شهید اَر بدهد جان خویش
این سخن ناب نبی حجت است ارزش دانش ز هـزاران بیش
همچنین، در گفتار وزینی، از امام صادق (ع) برتری مقام عالمان بر شهیدان، اینگونه بیان شده است:
إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ جَمَعَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ النَّاسَ فِي صَعِيدٍ وَاحِدٍ وَ وُضِعَتِ الْمَوَازِينُ فَتُوزَنُ‏ دِمَاءُ الشُّهَدَاءِ مَعَ مِدَادِ الْعُلَمَاءِ فَيَرْجَحُ مِدَادُ الْعُلَمَاءِ عَلَى دِمَاءِ الشُّهَدَاءِ.
«در روز قیامت خداوند مردم را در یک صف جمع می کند و ترازو¬ها (برای سنجش اعمال) برقرار می-گردد. آنگاه، خون شهیدان با مداد علما سنجیده می¬شود. پس مداد علما بر خون شهیدان برتری دارد».
این سخن رسول خدا (ص) هم بسیار شگفت آور و انگیزه بخش است، که فرمود:
مَنْ خَرَجَ مِنْ بَيْتِهِ لِيَلْتَمِسَ‏ بَاباً مِنَ الْعِلْمِ كَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِكُلِّ قَدَمٍ ثَوَابَ أَلْفِ شَهِيدٍ مِنْ شُهَدَاءِ بَدْرٍ.
«هر که در جستجوی باب علمی از خانه¬اش بیرون رود، خداوند به عوض هر قدم که بر می¬دارد، ثواب هزار شهید از شهدای جنگ بدر به او می¬دهد».

۹ ـ برتری عالم بر عابد
تعابیر بسیار جالب و زیبایی از معصومین (ع) در برتری علم بر عبادت و عالم بر عابد وارد شده است. اینک به برخی از آن ها اشاره می کنیم:
قال النبی (ص): فَضْلُ الْعِلْمِ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ فَضْلِ الْعِبَادَةِ.
«فضیلت دانش نزد من بیشتر از فضیلت عبادت است».
رسول اکرم (ص) در جایی می¬فرمایند:
فَضْلُ الْعَالِمِ عَلَى الْعَابِدِ كَفَضْلِ الْقَمَرِ عَلَى سَائِرِ النُّجُومِ لَيْلَةَ الْبَدْرِ.
«برتری عالم بر عابد، مانند برتری ماه شب چهارده نسبت به سایر ستارگان است».
همچنین، فرمودند:
عَالِمٌ يُنْتَفَعُ بِعِلْمِهِ أَفْضَلُ مِنْ عِبَادَةِ سَبْعِينَ أَلْفَ عَابِدٍ.
«عالمی که با علمش نفع می رساند، از هفتاد هزار عابد بالاتر است».
و باز خطاب به علی (ع) فرمودند:
يَا عَلِيُّ نَوْمُ الْعَالِمِ أَفْضَلُ مِنْ عِبَادَةِ الْعَابِدِ يَا عَلِيُّ رَكْعَتَانِ يُصَلِّيهِمَا الْعَالِمُ أَفْضَلُ مِنْ سَبْعِينَ رَكْعَةً يُصَلِّيهَا الْعَابِد.
«یا علی! خواب عالم بالاتر از عبادت عابد است و دو رکعت نماز عالم، از هفتاد رکعت نماز عابد برتر است».
می گویند: «یکی از اهل ریاضت به در مسجد رسید، شیطان را دید ایستاده و پا را درون مسجد می گذارد و بیرون می آورد. به او گفت: اینجا چه می کنی؟! گفت: در این مسجد جاهلی نماز می خواند و عالمی خوابیده است، من قصد دارم به جاهل برسم و در حال نماز او را فریب دهم، هیبت آن عالم نمی گذارد وارد مسجد شوم! قال رسول الله (ص): نَوْمُ الْعَالِمِ خیرٌ مِنْ عِبَادَةِ الْعَابِد. خواب عالم بهتر از عبادت جاهل است».
تا جایی که رسول رحمت می¬فرمایند:
سَاعَةٌ مِنْ عَالِمٍ يَتَّكِئُ عَلَى فِرَاشِهِ يَنْظُرُ فِي عَمَلِهِ خَيْرٌ مِنْ عِبَادَةِ الْعَابِدِ سَبْعِينَ عَاما.
«یک ساعت از عمر عالم، که بر جایگاهش تکیه داده و به عملش فکر می کند، از عبادت هفتاد سال عابد بالاتر است».
در همین رابطه، امام صادق (ع) فرمودند:
إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ بَعَثَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْعَالِمَ وَ الْعَابِدَ فَإِذَا وَقَفَا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قِيلَ لِلْعَابِدِ انْطَلِقْ إِلَى الْجَنَّةِ وَ قِيلَ لِلْعَالِمِ قِفْ تَشْفَعْ لِلنَّاسِ بِحُسْنِ تَأْدِيبِكَ لَهُم‏.
«آنگاه که قیامت برپا می شود، خداوند عالم و عابد را برای رسیدگی به حسابشان زنده می کند. وقتی در مقابل خدا قرار می گیرند، به عابد گفته می شود: برو داخل بهشت شو. ولی به عالم گفته می شود: بایست! و به خاطر اینکه مردم را ادب آموختی، از آنان شفاعت و دستگیری نما».
صاحبـدلی به مدرسـه آمـد ز خـانقاه بشکست عهـد صحبت اهـل طریق را
گفتم میان عالـم و عابـد چه فرق بود؟ تا اختیـار کردی از آن، این فـریق را
گفت آن گلیم خویش برون می برد زموج وین سعـی می کند که بگیرد غریق را

۱۰ ـ برتری علم بر مال
در میان اهل شام و بصره، در فضیلت علم و مال اختلاف افتاد؛ شامی¬ها گفتند: مال بهتر است و اهل بصره گفتند: علم بهتر. به خدمت امیرالمؤمنین (ع) رسیدند و پاسخ خواستند، حضرت فرمود: ای اهل شام! علم، به هشت درجه از مال بهتر است:
یک: علم، میراث پیغمبران و مال میراث کسری و فرعون و قیصر و شدّاد است.
دو: علم، به انفاق زیاد می شود و مال کم می شود.
سه: علم، صاحب خود را نگه دارد و مال را باید صاحبش نگه دارد.
چهار: عالم، چون بمیرد، علم از وی جدا نگردد و در قبر و عرصات قیامت او را یاری نماید و مال را نزدیک مرگ، وارثان بربایند و قسمت کنند.
پنج: خَلق عالم، چهار گروهند: امرا، اغنیا، علما، فقرا. که سه طایفه، به علما محتاجند و علما را بدان ها احتیاجی نیست.
شش: علم را خداوند ندهد، مگر به خاصان و برگزیدگانِ خود و مال را ندهد، مگر به کافران و ظالمان.
هفت: علم، صاحب خود را از صراط بگذراند، چون برق درخشان و مال صاحب خود را در صراط بدارد، تا خدای چه حکم کند.
هشت: ای اهل شام! هیچ کس به جمع کردن علم دعوی خدایی نکرد و فرعون، به جمع کردن مال دعوی خدایی کرد.
روزی شخصی از بوذرجمهر حکیم پرسید: علم بهتر است یا مال؟!
جواب داد: علم.
گفت: پس چرا اهل علم بر در اهل مال می روند، اما اهل مال را بر اهل علم اعتنایی نیست؟!
بوذرجمهر: اهل علم، به واسطۀ علم و کمال، ارزش مال را می دانند، امّا صاحبان مال، به واسطۀ جهل، قدر علم را نمی دانند.

۱۱ ـ ثواب علم و عالمان
ثواب علم، عالمان و علم جویان، به قدری زیاد است، که هیچ چیزی جایگزین آن نمی شود. نگاه اولیه به برخی از احادیثی که در این زمینه وارد شده، کاملاً گویا و بسیار جذاب است و ما را از هرگونه توضیحی بی نیاز می سازد:
عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ (ع): قَالَ لَوْ يَعْلَمُ النَّاسُ مَا فِي طَلَبِ الْعِلْمِ لَطَلَبُوهُ وَ لَوْ بِسَفْكِ الْمُهَجِ وَ خَوْضِ اللُّجَج.
«اگر مردم بدانند که در طلب دانش چه چیزی به دست می آورند، آن را جستجو می کنند، گر چه به شکافتن راه ها و گذر از موج های دریا باشد».
قَال‏ النبیّ (ص): اَلْعَالِمُ وَ الْمُتَعَلِّمُ شَرِيكَانِ فِي الْأَجْرِ وَ لَا خَيْرَ فِي سَائِرِ النَّاسِ بَعْدُ.
«عالم و علم جو، در ثواب، شریکند و برای بقیۀ مردم خیری نیست».
قال على (ع): مَن مَشى في طَلب العلِمِ خُطوَتَينِ وَ جَلَسَ عِندَ العالِمِ ساعَتَينِ وَ سَمِعَ مِنَ المُعَلِّمِ كَلِمَتَينِ أوجَبَ اللهُ لَهُ جَنَّتَينِ كَما قال الله تعالى «وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتان»‏.
«هر کس برای کسب دانش دو قدم بردارد و دو ساعت نزد عالم بنشیند و از او دو کلمه بشنود، خداوند برایش دو بهشت قرار می دهد، چنانکه فرمود: برای کسی که از مقام الهی بترسد، دو بهشت است».‏
قَالَ النَّبِيُّ (ص): مَنْ تَعَلَّمَ بَاباً مِنَ الْعِلْمِ عَمِلَ بِهِ أَوْ لَمْ يَعْمَلْ كَانَ أَفْضَلَ مِنْ أَنْ يُصَلِّيَ أَلْفَ رَكْعَةٍ تَطَوُّعاً.
«کسی که بابی از دانش را بیاموزد، چه به آن عمل کند، چه عمل نکند، برایش بهتر است از این که هزار رکعت نماز مقبول به جای آورد».
این سخن، از امیر مؤمنان علی (ع) بسیار مهم و شوق انگیز است که فرمود:
الْعَالِمُ أَعْظَمُ أَجْراً مِنَ الصَّائِمِ الْقَائِمِ الْغَازِي فِي سَبِيلِ اللَّه‏.
«دانشمند، پاداشش از روزه دارِ شب زنده دارِ جهاد کنندۀ در راه خدا هم بالاتر است».

۱۲ ـ لذت علم
لذت دانش، قابل مقایسه با هیچ لذتی نیست. اگر جویندۀ علم لذت آن را بچشد، هرگز از آن دست بردار نیست. بسیاری از کسانی که ارزش دانش را دانسته و به لذت و نشاط حاصل از آن دست یافته اند، هیچ چیز را جایگزین آن نکرده اند.
افرادی از این قبیل، از مال گذشته اند، از مقام چشم پوشیده اند، سختی ها و محدودیت های فراوانی را بر تافته اند، حتی از جان شیرین خود گذشته اند، ولی هیچ گاه از علم آموزی و تحقیقات علمی دست بر نداشته اند.
لذت علم، به اندازه ای است که، بسیاری از دانشمندان، آسایش و خواب راحت را بر خود حرام ساخته اند، ولی هرگز از کسب علم و آگاهی خسته نشده اند.
آری، اگر لذت دانش چشیده شود، سیری ندارد، مولای متقیان و امام صالحان، حضرت علی (ع) می فرماید:
مَنْهُومَانِ لَا يَشْبَعَانِ طَالِبُ عِلْمٍ وَ طَالِبُ دُنْيَا.
«دو جوینده اند که سیر نمی شوند: جویندۀ دانش و جویندۀ دنیا».
كُلُّ وِعَاءٍ يَضِيقُ بِمَا جُعِلَ فِيهِ إِلَّا وِعَاءَ الْعِلْمِ فَإِنَّهُ يَتَّسِعُ بِهِ.
«هر ظرفی با قرار دادن چیزی در آن تنگ می شود، مگر ظرف دانش، که به دانش، وسیع تر می گردد».
امام صادق (ع) می فرمایند: اگر مردمان لذت علم و دانش را بیابند، با هر نوع دشواری، به دنبال آن می روند:
لَوْ عَلِمَ النَّاسُ مَا فِي الْعِلْمِ لَطَلَبُوهُ وَ لَوْ بِسَفْكِ الْمُهَجِ وَ خَوْضِ اللُّجَج‏.
«اگر مردمان بدانند که در علم چه نهفته است، آن را جستجو می کنند، اگر چه به در نوردیدن راه ها و افتادن در دریاها باشد».
یک مثل چینی است که می¬گوید: «همه چیز چون بسیار شود، خوار و ارزان گردد، مگر علم و دانش، که هر چه بیشتر شود، عزیزتر باشد».
با این وصف، موارد ذکر شده، فقط نمونۀ بسیار اندکی از پافشاری های دین، بر نقش و جایگاه علم و دانش است. خوب است به همین مقدار، که در واقع، چون یک «مشت» است، بسنده کنیم و آن را «نمونۀ خروار» ها قرار دهیم. ولی جای تأسف و اندوه است، که با این همه دستورات متعالی و خردپسند، ما مسلمان ها از خواب غفلت بیدار نشویم و بخشی از اوقات خود را در طول شبانه روز، صرف تحصیل دانش ننمائیم!!

ج ـ علم و ايمان دو بال پرواز

آن گاه كه به فرهنگ پربار دين اسلام مراجعه می كنيم مي بينيم، بين علوم و دانش ها، با ايمان و مذهب، سازگاری كامل و پيوند نا گسستني وجود دارد و هيچ يك مخالف ديگري نيست.
علي (ع) مي فرمايد:
اَلعِلمُ حَياةٌ اَلإيمانُ نَجاةٌ.
«علم زندگي و ايمان موجب نجات است».
در اين فرمايش، علم موجب شادابي زندگي و حيات انسان معرفي شده و ايمان، عامل سعادت و خوشبختي است. اگر ايمان، همراه علم نباشد، نفس سركش و افزون طلب آدمي، از نتايج علم، در جهت نابودي خود و ديگران استفاده می‌كند؛ بمب اتم می‌سازد، ولی مليون ها بی گناه را نابود می سازد؛ به فضا مي رود، ولی به وسيلۀ ماهواره های جاسوسی، در جهت عقب نگاه داشتن و استعمار ملّت ها اقدام می كند. به قول ژان ژاک روسو:
«مردم عالم، هنر مند می شوند، اما آدم نمی شوند».
آری، با كمال تأسف، امروز به جهت ضعف عقايد ايمانی و مذهبی، حتی كشورهای به ظاهر پيشرفته و متمدّن هم نمي توانند، از دستاوردهای علمی خويش استفاده عادلانه و منصفانه داشته باشند؛ بلكه از آن، در جهت تحميل عقايد تجاوزكارانه بر ملّت هاي ضعيف بهره مي گيرند.
از اين روی، از رسول گرامی اسلام نقل شده که فرمود:
العلمُ بلا ایمانٍ مادّةُ الذّنوب.
«علم بدون ايمان، سرچشمه گناهان است».
ای كه مغروری به دانش، دانشت را بيشتـر كـن تا بـدانی هيـچ ارزش، علــم بی ايمـان ندارد
گرچه درعلم است دريا شخص بی دين روزبحران كشتی نـوح است اما، طاقـت طــوفان نـدارد
كـاخ دانش، گر همه از سنـگ و از پـولاد ريزی لرزد و ريزد، گـر از ايمـان، پـی و بنيـان ندارد
بديهي است، همچنان كه علم، منهای ايمان بی فايده است، ايمان هم بدون علم و آگاهي، ارزشي ندارد و از عمق و محتوا برخوردار نيست. در دين مبين اسلام، عبادت و بندگي خدا آنگاه ارزشمند است، كه با علم و آگاهي توأم باشد. بنابراين، بدون علم، ايمان، پشتوانه محكمي ندارد و در معرض تزلزل مي باشد.
آلبرت انيشتين مي گويد:
«علم، بدون مذهب گنگ است و مذهب بدون علم كور است».
از اين روی، علم و ايمان، نقش دو بال را براي صعود انسان ايفا مي كنند و هر دو، لازم و ملزوم يكديگرند. نه علم بدون ايمان كارساز است و نه ايمان بدون علم، همان گونه كه با يک بال نمي توان پرواز كرد.
مولايمان حضرت علي (ع) فرمود:
اَلإيمانُ وَ العلمُ إخوانٌ توأمانٌ وَ رفيقانٌ لا يَفتَرِقانِ.
«ايمان و علم، دو برادر همراه و دو دوست جدانشدني از هم هستند».
بر اين اساس، علم، وضع موجود را به ما نشان مي دهد و مي گويد: «جهان اين گونه هست»، اما ايمان چگونه بودن ما را به ما مي آموزاند و مي گويد: «اين گونه بايد بود».
به وسيله علم، بايد بدانيم جهان چگونه «هست»، ولي با ايمان بايد بدانيم در اين جهان چگونه «باشيم». تا جهان را آن گونه كه هست نشناسيم، نمي توانيم آن گونه كه بايد، زندگي كنيم.
علم، راه را به ما نشان مي دهد و مسير را برايمان روشن مي سازد، اما ايمان، به ما فرمان مي دهد و در رفتن و نرفتن به آن راه، وادار مي كند.
چه زیبا فرمود، امیر ایمان و اندیشه و پیشوای مردم خرد پیشه، علی (ع)، آنجا که فرمود:
بِالْإِيمَانِ يُعْمَرُ الْعِلْم‏.
«با ایمان، علم آباد می شود».
براي اين كه به ارتباط جدا ناپذير علم و ايمان و تأثير مشترك آن دو، در خوشبختي و كمال انسان پي ببريم، به ذكر مثالي مي پردازيم.
فرض كنيد، اگر شما بخواهيد در يك شب تاريك، در يك جادّه داراي دست اندازهاي فراوان و پرتگاه هاي خطرناك، با يك اتومبيل، به مقصدي مسافرت نمائيد. در اين حالت، براي اينكه اتومبيل، شما را سالم به مقصد برساند، بايد داراي دو عامل اساسي باشد:
۱ـ چراغ سالم و مناسب، كه بتوانيد با آن مقابلتان را ببينيد و گودال ها و پرتگاه ها را تشخيص دهيد.
۲ـ ترمز، كه اگر به پرتگاه نزديك شديد، با آن خود را حفظ نماييد و سقوط نكنيد.
هريك از اين دو عامل، اگر در اتومبيل نباشد، نمي توان سالم به مقصد رسيد و خطر، محتمل است. اگر چراغ باشد، ولي ترمز نباشد، شما راه را از چاه باز مي شناسيد و چاله ها را مي بينيد، اما چون ترمز نداريد، خطر سقوط و نابودي قطعي است. اگر ترمز باشد و چراغ نباشد، باز هم بدون ديدنِ مقابل و بدون تشخيصِ پرتگاه ها، كاري از دستتان ساخته نيست. بنابراين، اين دو عامل لازم و ملزوم يكديگرند.
حال تصور كنيد، كه انسان مي خواهد در اين چند ساله عمر خويش در اين دنيا، مسيري را طي كند، كه مشوب به انواع جهالت ها و ظلمت ها و ناملایمات است و انواع و اقسام دام ها وپرتگاه ها در مسير زندگي انسان نهاده شده است و هر روزش با مشكلات و اضطراب هاي گوناگون مواجه است.
بدن انسان، همچون اتومبيل و روح او چون راننده است. اين روح كه همان حقيقت و «من» هر كس مي باشد، برای اينكه بتواند با اتومبيل بدن، در اين دنيای تاريك و پر دست انداز، سالم به مقصد برسد و از نابودی مصون بماند، به همان دو عامل نيازمند است:
۱ـ چراغ علم ۲ـ ترمز ايمان
اين دو، هيچيک، بدون ديگری نمی تواند كارساز باشد. قرآن، اين دو عنصر را با هم، عامل حركت و پيشرفت معرفی می نمايد. آنجا كه مي فرمايد:
يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ.
«خداوند، مقام و درجات كساني از شما را بالا مي برد، كه ايمان و علم داشته باشند».

بخش دوم: نقش علم در پیشرفت و تمدن ملت ها

دو نوع فعالیت: داخلی و خارجی
آدمی در طول زندگی خویش، دارای دو نوع فعالیت است:
۱ـ فعالیت داخلی یا جوانحی
۲ـ فعالیت خارجی یا جوارحی
فعالیت داخلی یا جوانحی بشر، مجموعۀ تفکرات، احساسات و رفتارهای باطنی و فکری و اندیشه های اوست. هرچه اندوخته های علمی و معلومات انسان در این حوزه افزون تر باشد، مغز میدان وسیع تری برای فعالیت خواهد داشت. منشأ فعالیت های داخلی، مغز و قلب است، که مولود آن در قالب افکار، عقاید، اندیشه ها و اظهارات ، به وسیلۀ «زبان» و یا «نوشتن» در بشر ظهور و بروز پیدا می¬کند. مادۀ اولیۀ این نوع فعالیت ها، همان مجموعۀ اطلاعات، باورها و اندوخته های ذهن می باشد.
فعالیت خارجی یا جوارحی هر کس هم، مجموعۀ اعمال و مصنوعات او است، که در خارج از ذهن آدمی و در بیرون از وجود او، به صورت عینی و عملی، به وسیلۀ اعضا و جوارح وقوع می یابد. منشأ فعالیت های خارجی انسان، اعضا و جوارح است، که مولود آن در قالب تکنولوژی، دست ساخته ها، اختراعات، اکتشافات و صناعات ظاهر می شود. مادۀ اولیۀ فعالیت های خارجی، مجموعۀ موجودات جهان مادی می باشد.
همۀ اعمال انسان، در بخش های مختلف کشاورزی، عمران، اکتشاف، صنعت و … کلیۀ ابتکاراتش، در حوزۀ فعالیت های خارجی، یا جوارحیِ او ظهور می یابد. از رسم نقاشی سادۀ یک کودک، تا عمل آشپزی یک خانم در خانه و ساخت یک برج مرتفع، یا احداث یک سدّ عظیم به دست مهندسین، نیز ساخت یک فضا پیمای بزرگ به وسیلۀ متخصصینِ فن، همه و همه، نمونه هایی از فعالیت های خارجی است.
آنچه امروز، به عنوان پیشرفت و فناوری در کشورها مطرح است، مولود تلاش های متخصصان، محققان و صنعت گرانِ آن کشور ها می باشد. دست ساخته ها و اختراعات هر ملّتی، نمایان¬گرِ سطح اندیشه و دانشِ آن ملّت است. هر کشوری که تولیدات و صنایعِ او در جنبه های گوناگون، بیشتر و بهتر باشد، از قدرت و امکانات افزون¬تری برخوردار است و با اختراعات و صناعات خود، می¬تواند بهتر، بر طبیعت چیره یابد و با ایجاد امکانات بهتر، اسباب راحتی و آسایش مردم خویش را فراهم آورد.
درخت تو گر بار دانش بگیرد به زیر آوری چرخ نیلوفری را
بنابراین، انسان ها وقتی می¬توانند در خارج، فعالیت جدی و ابتکار چشم گیری داشته باشند و مولّد ابتکار و عمل ارزشمندی شوند، که قبلاً در عرصۀ داخلی، که همان فکر و اندیشه است، از معلومات، دانش¬ها و اطلاعات علمی کافی و لازم بهره¬مند باشند. هرچه فعالیت داخلی و علمی انسان درخشان¬تر باشد، او در حوزۀ خارجی و بیرونی، از فعالیت و دستاوردهای بیشتر و درخشان¬تر برخوردار است. آری این اندیشه است که عمل خارجی انسان را شکل می دهد
با یک اندیشه که آید از درون یک جهان گردد به یک دم واژگون
قرآن، این کتاب گران¬سنگ آسمانی، در این زمینه می¬فرماید:
كُلٌ‏ يَعْمَلُ عَلى‏ شاكِلَتِه‏.
«هر کسی بر مبنای صورت یا شکل درونیش رفتار می¬کند».
در این آیۀ نورانی، عمل انسان، که فعالیت خارجی اوست، محصولِ «شاکله»، که همان فعالیت داخلی و وجودی هر کسی می¬باشد، قلمداد شده است.
علی (ع)، این بزرگ مرد میدان خِرد و اندیشه، خطاب به یار با وفای خویش «کمیل» می¬فرماید:
يَا كُمَيْلُ مَا مِنْ حَرَكَةٍ إِلَّا وَ أَنْتَ مُحْتَاجٌ‏ فِيهَا إِلَى‏ مَعْرِفَة.
«ای کمیل! هر حرکتی که بخواهی در خارج انجام دهی، نیازمند شناخت و آگاهی هستی».
می بینیم، کسب علم و دانش، نقش بنیادی در شکوه و تمدّن جوامع بشری ایفا می¬کند و رمز نجات و پیشرفت بشر، منوط به گسترش حوزۀ فعالیت فکری و فرهنگی هر ملّت است.
آری! فقر، شب را بی غذا سرکردن نیست. فقر، روز را بی اندیشه سپری کردن است.
هـر چـه اندیشـه ات مصفّا تر راهِ مقصــود تــو مهیّـــا تر
بر اموری که پیچ در پیچ است با سرانگشت فکرت آن هیچ است

علم و دانش، حرف اول پیشرفت
برای آگاهی از میزان تأثیر علم و دانش، در پیشرفت جوامع کافی است مقایسه‌ای اجمالی میان کشورهای پیشرفته و غیر پیشرفتۀ جهان داشته باشیم. فاصلۀ عمیق میان این کشورها، با میزان دانش و پژوهش در آنها نسبت مستقیم دارد. با دقت در اوضاع کشورهای به ظاهر پیشرفته و صنعتی جهان، می¬یابیم که آن ها برای امور تحقیقاتی و فرهنگی، بهای هنگفتی می پردازند و جهل و بی سوادی در بین آن ها حداقل است.
این کشورها، بزرگ ترین رقم بودجۀ خود را به تحقیقات علمی و توسعۀ آموزش و ارتقای دانش و مهارت فنی اختصاص می دهند. حتی بسیاری از کشورهایی که تا چند سال گذشته در زمرۀ کشورهای فقیر و غیر پیشرفته بودند، با سرمایه‌گذاری و توجه جدی به موضوع آموزش و تحقیقات علمی، توانستند به سرعت عقب‌ماندگی های خود را جبران کنند و به توفیقات بزرگی در زمینه‌های علمی و صنعتی دست یابند. این کشورها، با اختصاص درصد بالایی از درآمد ناخالص ملی خود به امر تحقیقات علمی، بهترین و سودآورترین سرمایه‌گذاری را برای رشد و توسعۀ خود انجام داده و هر روز شاهد دست‌آوردهای ارزشمندی می باشند.
هیچ آیین و مکتبی به اندازۀ دین اسلام بر اهمیّت و نقش دانش تاکید نکرده و پیروان خود را به فراگیری و توسعۀ آن فرمان نداده است. اما افسوس! که امروز مسلمانان، با داشتن فرهنگ پربار و غنی و دارا بودن ذخایر و منابع عظیم مادّی و معنوی، باید این¬گونه ضعیف باشند و …!
تا زمانی که مسلمانان به تعالیم اسلام توجه می‌کردند، یکی از بزرگ‌ترین تمدن های جهان را در اختیار داشتند. تمدنی که دست‌آوردهای علمی آن، نقش تأثیرگذار و تعیین‌کننده‌ای در رنسانس و پیشرفت علمی تمدن غرب داشته است.
کشورهای غربی و اروپایی هم، تا آن هنگام که اسیر موهومات فکریِ برخاسته از فرهنگ کلیسایی بودند، در جهل و بدبختی به سر می بردند. حقایق تاریخی شاهد است، که اروپا و آمریکا، در طول «قرون وسطی»، که دوران سیاه خود را می گذرانید، دچار چه جهالت و توحشی بود! تمامی پیشرفت ها و کامیابی های صنعتی و فنی در غرب، پس از انقلاب «رنسانس» و اقبال آنها به حقایق علمی و کنار زدنِ خرافات اتفاق افتاد.
آری، امروز هم، جوامع عقب مانده و جهان سوم را، کشورهایی تشکیل می دهند، که در جهت فرهنگی و علمی ضعیف هستند. اگر در این کشورها، زیان های ناشی از جهل و ضعف دانش مردم بررسی و به صورت آمار و ارقام شفاف ارائه شود، آنگاه عمق فاجعه آشکار می گردد. نفوذ استعمار و سلطۀ استکبار را هم در این گونه ممالک، باید در همین راستا جستجو نمود. به عنوان نمونه:
پس از اینکه آلمان، بعد از جنگ دوم جهانی، به دو کشور شرقی و غربی تقسیم شد، ۱۲ میلیون آلمانی از اروپای شرقی، به آلمان غربی رانده شدند، که در میان آن ها شش میلیون نفر کارگر و کارشناس فنون مختلف وجود داشت. این گروه با دست خالی، تنها به مدد دانش و مهارت خود، توانستند در ظرف ده سال، وضع آلمان غربی را به وضعیت قبل از جنگ تبدیل کنند.
این ترقی و پیشرفت را که با فرمول های مکاتب اقتصادی سازگار نبود، «معجزۀ آلمان» نام نهادند و حال آن که، باید آن را «معجزۀ آموزش و پرورش» و یا معجزۀ «تخصّص» نامید.
این مهاجرت ۱۲ میلیون گرسنه و برهنۀ آلمانی را به آلمان غربی، با مهاجرت شش میلیون پاکستانی به هند مقایسه کنید. اینان «وبا» خلق کردند، زیرا در اثر بی سوادی، حتی از رعایت بهداشت هم عاجز بودند و بدین ترتیب، نظم قسمتی از شهرهای هند را برهم زدند.
هارولد کلارک، در سال ۱۹۴۵ با مقایسۀ پنج کشور فقیر و پنج کشور ثروتمند، در مورد یک نمونۀ آن می گوید:
«از مقایسه ای که میان کشورهای مختلف جهان کردیم، چنین نتیجه گرفتیم که، پیشرفتِ تربیت، موجبات افزایش درآمد و رشد را فراهم می آورد. چرا که، در کشوری مانند «دانمارک»، یکصد سال پیش، کشوری فقیر محسوب می شد و منابع درآمدِ محدودی داشت، ولی با توسعۀ تعلیم و تربیت و آموزش حرفه ای، در ردیف کشورهای ثروتمند جهان در آمده است. در حالی که، «کلمبیا» که دارای منابع طبیعی زیادی است، از کشورهای کم درآمد و کم رشد به حساب می آید».
اینجا است، که به این فرمایش گهربار امیر مؤمنان علی (ع) پی می بریم که فرمود:
لَا كَنْزَ أَنْفَعُ‏ مِنَ الْعِلْمِ وَ لَا قَرِينَ سَوْءٍ شَرٌّ مِنَ الْجَهْلِ.
«هیچ گنج و سرمایه ای بهتر از دانش نیست و همراه مضرّی بدتر از نادانی وجود ندارد».
و یا این سخن زیبای امام صادق (ع) که فرمود:
الْعِلْمُ‏ أَصْلُ‏ كُلِ‏ حَالٍ سَنِيٍّ وَ مُنْتَهَى كُلِّ مَنْزِلَةٍ.
«علم اساس هر خوشبختی و اوج منزل پیشرفت و ترّقی است».

علم برترین قدرت
تأثیر علم و پژوهش بر ساختار قدرت، چیزی نیست که بتوان آنرا انکار کرد. در جهان کنونی، بر همگان بدیهی و آشکار گشته که علم، به تنهایی یک قدرت، بلکه بزرگترین قدرت است.
اگر فرانسیس بیکن ، دانشمند نوگرا و نظریه پرداز معروف انگلیس در قرن ۱۶ و ۱۷ گفته بود: «دانش به تنهایی، یک قدرت است».
نیز وینستون چرچیل ، نخست وزیر سیاستمدار و نامدار سرزمین پیر استعمار، در قرن بیستم، در مورد آیندۀ جهان، اظهار داشته بود: «شکی نیست که امپراطوری های آینده، امپراطوری اندیشه خواهد بود».
اما امروز، پس از گذشت زمان، تحققِ این نظرات و پیش گویی ها برای بشر آشکار شده و در زبان انگلیسی هم این جمله معروف است که می گویند: Knowledge is Power (علم قدرت است).
ولی اسلام و رهبران معصوم آن، قرن ها پیشتر، بر این مهم تأکید ورزیده، در بهره گیری از ظرفیت های بی پایان و شگرف علم و دانش، در جهت اعتلا بخشیدن به تعالی و پیشرفت بشر پا فشاری نموده اند.
امیر المومنین علی (ع) فرمودند:
اَلعِلمُ سُلطانٌ مَن وَجَدَهُ صَالَ بِهِ وَ مَن لَم یَجِدهُ صَیلَ عَلَیهِ.
«علم قدرت است، هر کس آن را بیابد، به وسیله آن برتری می یابد و هر کس آن را نیابد بر او غلبه می کنند» .
نیز، علی (ع) در سخنی زیبا، برتری قدرت منطق و اندیشه را بر هر قدرت دیگری چنین بیان می فرمایند:
قُوَّةُ سُلْطَانِ‏ الْحُجَّةِ أَعْظَمُ مِنْ قُوَّةِ سُلْطَانِ الْقُدْرَةِ.
«توان نیروی اندیشه و برهان، بزرگ تر از توان سلطۀ قدرت است».
از این سخنان فوق بشری، بر می آید که علم، قدرت و بلکه فوق هر قدرت و ثروتی است. هر گونه توسعه و پیشرفت و سیطره بر ذخایر زمین و آسمان، با نیروی علم امکان پذیر می شود. از طریق علم و فناوری مزیت‌های جدید خلق می‌شود و ثروت و رفاه به ارمغان می آید. در این زمان، علم، در جوامع نوین، به ابزاری برای ایجاد قدرت تبدیل شده و در جغرافیای جهانی قدرت، علم در حال ایفای نقشی بنیادی است.
اکنون، علم به نیرویی تبدیل شده که می‌تواند بر ساختار قدرت سیاسی، نظام اقتصادی، تولید و شرایط کلی اجتماعی و فکری تأثیری عمیق بگذارد. از این‌رو، در نهایت، علم، برای حکومت تعیین می‌کند، که چه کاری انجام دهد و بدون دانش، کنترل جامعه ممکن نیست.
در نهایت، سیاست‌گذاران، با وجود همۀ سخن‌پردازی‌های خود، هنگامی‌که با دانشمندان رو به ‌رو می‌شوند، بی‌قدرتند (توانا بود هر که دانا بود).
سياست، اقتصاد، ارتش، جمعيت، ثروت و .. همه قدرت اند، اما علم بالاترين قدرت و بلكه فوق قدرت است. جوامع پیشرفتۀ امروزی، ضرورتاً با قدرت فراگیر دانش و علم مشخص می‌شوند. همه قدرت ها در صورتي قدرت محسوب مي شوند، كه از علم برخوردار باشند. هر قدرتی اگر بر پايه های علم و عقلانيت استوار نگردد، لرزان است. (العلمُ سلطان).
هفتاد سال پیش و در پی جنگ جهانی و سپس بمباران اتمی، کشور ژاپن، تقریباً با خاک یکسان شد، بخش اعظمی از قلمرو ژاپن، از جمله کره، از آن جدا شد و این کشور به جزایری محدود شد، که مجموعاً کمتر از یک چهارم ایران وسعت دارند و بیشتر قسمت های آن کوهستانی است.
بر اساس گزارشات منتشر شده، اکنون ژاپن، پس از گذشت بیش از هفتاد سال، با ۱۲۷ میلیون جمعیت، سومین اقتصاد بزرگ جهان را از نظر تولید ناخالص داخلی در اختیار دارد و با صادرات حدود ۸۰۰ میلیارد دلار در هر سال، چهارمین صادرکننده بزرگ جهان است و امروز درآمد سرانه ژاپنی‌ها بیش از ۳۳ هزار دلار و درآمد سرانه ما ایرانی ها، حدود چهار هزار دلار گزارش شده، که مقایسه این اعداد، به خودی خود، نشان دهندۀ فاصلۀ عمیقِ دو کشور است.
این قیاس‌ها وقتی که در حوزه‌های علمی و صنعتی پیش می‌آید، فاصله‌ عجیب تر می‌شود. تا جایی که در برخی حوزه ها، کشورهایی همچون آمریکا نیز، از ژاپن عقب می‌مانند.
این شرایط برای ژاپن، نه به واسطۀ نشستن و به نفت و گاز و ثروت ملی خیره شدن و دل بستن و سهم خواستن، که با مطالعه و سخت کوشی در علم، تحقق یافته است. اگر این تلاش عمومی نبود، مردمان کشوری که به واسطه محدودیت جغرافیایی، از محدودیت دسترسی به مواد اولیه رنج می برند و سالیانه بیش از ۶۰۰ میلیارد دلار واردات دارند، دیگر توان برپایی دوباره تمدن شان را نداشتند.
آری، ژاپنی‌ها بر روی مغزهایشان سرمایه گذاری کردند و استفاده شبانه روزی از «کالایی اساسی» تحت عنوان «کتاب» را لحظه‌ای فراموش نکردند، تا امروز سرآمد توسعه یافتگی باشند.
اروپا را در نظر بگیرید، که وقتی ماشین بخار را اختراع کرد و کشتی رانی را از حالت ابتدایی بیرون آورد، دریاها پر از کشتی های اروپایی شدند، که می خواستند به سرزمین های دیگر بروند و آن ها را زیر استعمار خود درآورند. تغییر وقتی حاصل شد، که علم به میان آمد. علم که می آید، قدرت می آورد و از این راه بر دامنه خود نیز می افزاید.
قرآن، این شاهکار بی نظیر و اعجاز بی بدیل، با ظرافت هر چه تمامتر، در قالب بیان یک حقیقت تاریخی، آنجا که از قصّۀ سلیمان و بلقیس (ملکۀ سرزمین سبأ) خبر می دهد، چه زیبا و ژرف، نقش علم را در قدرتمند بودن بشر، به تصویر می کشد. آنجا که می خوانیم:
قالَ‏ الَّذِي‏ عِنْدَهُ‏ عِلْمٌ‏ مِنَ‏ الْكِتابِ‏ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُك. ‏
«کسی که به بخشی از کتاب الهی علم داشت به سلیمان گفت: قبل از آنکه پلک چشمت را به هم بزنی (تخت بلقیس را از کیلومتر ها فاصله) نزد تو می آورم».
می بینیم، وقتی که صحبت از قدرت است، علم در میان می آید و طبق این آیۀ شریفه، کسی که از علم بهره ای داشت، قدرت و توان انتقال تخت شگفت انگیز را از صدها فرسنگ فاصله، با سرعتی مافوق حدّ تصور، در حضور سلیمان دارا بود.
پس، درست است که بگوییم: علم سرچشمه قدرت است و دانشمندان می توانند با تولید علم، بر قوانین طبیعت حاکم شوند. که البته، قدرت شگرف علم را باید در خدمت اهداف مقدس به کار گرفت. چنانکه در زمان حضرت سیلمان، «آصف بن برخیا» با انتقال سریع تخت بلقیس، موجب هدایت او شد.
خاتم ملک سلیمـان است علم جمله عالم صورت و جان است علم
چنین است که: قدرتِ برتر، به طلا و ثروت نیست، قدرت برتر، در علم و دانش است و ثروت واقعی از آن ملتی است، که از مغزهای اندیشمند و مبتکر برخوردار باشد.
فکرت نیکو چو بر دل دست داد آدمی زان می رسد بر هر مراد
درب فکرت زن که در بازت کند پرّ فکرت زن که شهبازت کند

تکیه بر تشکیل جلسات علمی
امامان معصوم (ع) تشکیل کلاس درس را به عنوان عامل اصلی، پیشرفت و تولید علم مطرح ساخته اند و پیروان خویش را به نشستن در کنار هم و انعقاد جلسۀ علمی، فرا خوانده اند. این خود، نشانگر اندیشۀ تابناک و پاک آن رهبران خردمند الهی می باشد.
امام رئوف و پیشوای عطوف، حضرت ثامن الائمه علی بن موسی الرضا علیه آلاف التّحیة و الثّنا فرمود:
مَنْ جَلَسَ مَجْلِساً يَحْيَا فِيهِ أَمْرُنَا لَمْ‏ يَمُتْ‏ قَلْبُهُ‏ يَوْمَ‏ تَمُوتُ الْقُلُوب‏.
«هر کس در جلسه ای بنشیند که امر ما زنده می شود، قلب او نمی میرد، روزی که همۀ قلب ها مرده باشد».
رسول بزرگوار رحمت (ص) فرمود:
وَ مَا مِنْ‏ مُؤْمِنٍ‏ يَقْعُدُ سَاعَةً عِنْدَ الْعَالِمِ إِلَّا نَادَاهُ رَبُّهُ عَزَّ وَ جَلَّ جَلَسْتَ إِلَى حَبِيبِي وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي لَأَسْكَنْتُكَ الْجَنَّةَ مَعَهُ وَ لَا أُبَالِي.
«وقتی مؤمن، یک ساعت نزد عالم بنشیند، خداوند به او خطاب می کند: تو در جلسۀ دوست من شرکت کردی، به عزت و جلالم قسم که به این خاطر، قطعاً، تو را در بهشت ساکن می کنم».
امامان معصوم و خردمند شیعه، بر اجتماع شیعیان در خانه هایشان و نشستن به دور یکدیگر، توصیه ها کرده اند. آن پیشوایان دلسوز و مهربان، ملاقات و مذاکره پیروانشان را با هم، موجب زنده نگاه داشتن امرشان دانسته اند. آن بزرگواران، حتی اظهار داشته اند که کمیت و تعداد هم مطرح نیست. اگر شده دو نفری تشکیل جلسه دهند و علوم و دانش زلال وحیانی را به مذاکره بنشینند.

ارزش شرکت در جلسات علمی
در گزارشی بسیار مفید و حرکت بخش، می خوانیم که، رسول خدا (ص) خطاب به ابوذر، یار با وفا و صحابی گرانقدر خودشان فرمودند:
«ای اباذر! یک ساعت در جلسۀ بحث و گفتگوی علمی نشستن، نزد خدا بهتر است از هزار شب عبادت، که در هر شب هزار رکعت نماز خوانده شود و نیز، برتر است از هزار بار جهادکردن و خواندن تمام قرآن!».
اباذر با تعجب پرسید: «ای رسول خدا! مذاکرۀ علمی، از خواندن همه قرآن بهتر است؟!».
حضرت فرمود: «ای اباذر! بلکه یک ساعت در جلسۀ گفتگوی علمی نشستن، نزد خدا، بهتر از دوازده هزار بار خواندن تمامی قرآن است. بر شما باد به مذاکرۀ علمی، زیرا با علم، حرام و حلال خدا شناخته می شود. ای اباذر! یک ساعت در مجلس دانش نشستن، برای تو بهتر است از عبادت یک سال، که تمامی روزهای آن را روزه و شب هایش را در حال نماز باشی و نگاه به چهرۀ عالم برای تو بهتر است از آزادی هزار بنده».
در حدیث شریف دیگری، پاداش و ثواب شرکت در مجالس علم و دانش، اینگونه ترسیم شده است؛ جا دارد در این سخنان فوق العاده حیاتی و ارزشمند، بیشتر بیندیشیم و اهمیت شرکت در مجالس علمی را بهتر در یابیم و بدان توجه ویژه ای داشته باشیم.
قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ مِنَ الْأَنْصَارِ إِلَى النَّبِيِّ (ص) فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ إِذَا حَضَرَتْ جَنَازَةٌ وَ مَجْلِسُ عَالِمٍ أَيُّهُمَا أَحَبُّ إِلَيْكَ أَنْ أَشْهَدَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنْ كَانَ لِلْجَنَازَةِ مَنْ يَتْبَعُهُا وَ يَدْفِنُهَا فَإِنَّ حُضُورَ مَجْلِسِ عَالِمٍ أَفْضَلُ مِنْ حُضُورِ أَلْفِ جَنَازَةٍ وَ مِنْ عِيَادَةِ أَلْفِ مَرِيضٍ وَ مِنْ قِيَامِ أَلْفِ لَيْلَةٍ وَ مِنْ صِيَامِ أَلْفِ يَوْمٍ وَ مِنْ أَلْفِ دِرْهَمٍ يُتَصَدَّقُ بِهَا عَلَى الْمَسَاكِينِ وَ مِنْ أَلْفِ حَجَّةٍ سِوَى الْفَرِيضَةِ وَ مِنْ أَلْفِ غَزْوَةٍ سِوَى الْوَاجِبِ تَغْزُوهَا فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِمَالِكَ وَ نَفْسِكَ وَ أَيْنَ تَقَعُ هَذِهِ الْمَشَاهِدُ مِنْ مَشْهَدِ عَالِمٍ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ اللَّهَ يُطَاعُ بِالْعِلْمِ وَ يُعْبَدُ بِالْعِلْمِ وَ خَيْرُ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ مَعَ الْعِلْمِ وَ شَرُّ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ مَعَ الْجَهْلِ.
«مردی از انصار به خدمت حضرت رسول اکرم (ص) رسید و عرض کرد: یا رسول الله! اگر جنازه ای برای خاک سپاری آماده باشد، از طرفی، یک مجلس دانش هم برقرار باشد، شما دوست دارید که من، در کدام یک از آن دو شرکت کنم (تشییع جنازه یا مجلس دانش)؟
رسول خدا (ص) فرمود: اگر افراد دیگری باشند که جنازه را تشییع و دفن نمایند، شرکت در مجلس دانش، بالاتر است از: تشییع هزار جنازه، عیادت هزار مریض، نماز هزارشب، روزۀ هزار روز، هزار درهم صدقه به فقیر دادن، هزار حج مستحبی و هزار جهاد غیر واجب، با مال و جان در راه خدا. با این حال، کجا این موارد، با حضور در مجلس علم و دانش برابری می کند؟! مگر نمی دانی که خدا با دانش اطاعت و عبادت می شود و خیر دنیا و آخرت، با علم است و شر دنیا و آخرت با جهل».
از امام صادق (ع) گزارش داده شده، که آن حضرت در بارۀ اهمیت تشکیل جلسات علمی چنین فرمودند:
«کسانی که در جلسۀ گفتگو و مذاکرۀ علمی شرکت می کنند، وقتی که جلسه پایان می یابد و آنها به سوی خانه های خودشان بر می گردند، خداوند بزرگ به ملائکه می فرماید: ثواب آنچه از کارهای آنان شاهد بودید، بنویسید. آنها هم، برای کسانی که در آن مجلس بودند، ثوابش را می نویسند، اما برای بعضی از حاضرین در جلسه، ثوابی نمی نویسند! خداوند از ملائک می پرسد: شما چرا برای فلانی ثوابی ننوشتید، مگر او هم با بقیه در جلسه نبود؟!». ملائک می گویند: «چرا، بود ای خداوند!.». خداوند می فرماید: «او را هم با آنها منظورکنید؛ زیرا اهل آن جلسه از کسانی هستند، که هر کس با آن ها شرکت کند، به برکت آن ها خوشبخت می شود». آنگاه، خدا دستور می دهد، تا برای آن فرد هم ثوابی مثل بقیه اهل آن جلسه نوشته شود.

نتیجه گیری
دین مبین اسلام، مکتبی دانش محور است. دانش پژوهی و علم اندوزی در آموزه های قرآنی و روایی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. هیچ مکتبی به اندازۀ اسلام بر علم آموزی تأکید و توصیه نکرده است. که البته، این خود نشان از علمی و منطقی بودن همۀ اصول و مبانی این دین مقدس دارد. زیرا دینی که خود مشوّق و محرک همگان به سوی دانش است، باید آموزه های این دین مبتنی بر دقیق‌ترین و علمی ترین مبانی عقلانیت و خرد باشد.
در اسلام، هیچ شرط و مرز و زمان و مکان و هیچ گونه عذر بهانه‌ای در کسب علم و تولید دانش پذیرفتنی نمی‌باشد. قرآن و پیشوایان معصوم دین، از راه‌های گوناگون پیروانشان را به برتری علمی و فراگیری علوم کاربردی و مهارتی در همۀ زمینه‌های مورد نیاز فرد و جامعه فرا خواده اند. ارزش و بهای هر فردی به میزان علم و دانش او دانسته شده، تا مسلمین در فراگیری علم برهم سبقت بگیرند و جامعه به کمال مطلوب خویش نایل آید.
با این حال، علم و دانش وقتی آسایش و کمال بشر را تأمین می‌نماید که همراه با ایمان باشد. زیرا اگر علم، با خود کنترل کنندۀ ایمان را نداشته باشد، مانند تیغ دادن در کف زنگی مست خواهد بود و نه تنها نفعی نخواهد داشت، بلکه نابودی بشر را به دنبال خواهد داشت.
علت این همه تأکید بر علم و دانش در اسلام این است که علم بزرگ ترین قدرت است. توسعه در همۀ زمینه های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، نظامی و غیره، وابسته به علم و دانش است. ملت‌های عقب مانده ملت‌هایی هستند که از کاروان علم و دانش عقب مانده‌اند و چاره‌ای ندارند، مگر این که با برنامه ریزی های دقیق، سطح علمی جامعۀ خویش را گسترش دهند. علم، بهترین پشتوانۀ استقلال سیاسی و اقتصادی یک ملت است. صعود به قله های تمدن و پیشرفت در همۀ زمینه ها، بستگی به این دارد که در اجتماع، مردم چه اندازه برای بدست آوردن علم و دانش تلاش می‌کنند.
امروز اگر کشور ما بخواهد بر مشکلات فائق آید و به رشد متوازن و مطلوبی در همۀ میدان‌ها دست یابد، بایستی راهکارهای گسترش کتاب‌خوانی و مطالعه را در دستور کار قرار دهد و کلاس‌های درس و بحث منطقی را توسعه بخشد. اینک که در کشور عزیز ما ایران، بحث اقتصاد مقاومتی مطرح است، ضرورت این بحث آشکارتر است و لزوم علم اندوزی و تولید علم، بیش از هر زمانی مفید می‌باشد.
جای درد و تأسّف بسیار است، که با وجود داشتن خزینه‌های پر بار علم و اندیشه، جهان ما خود را از مواهب سر شار محروم ساخته و از فیض و رحمت بی پایان لطف و عظمت مکتب اهل بیت (ع) دور نگاه داشته است.
به امید آنکه، آن یگانه حامل علوم پاک وحیانی و صاحب راستین نفَس رحمانی و بر پا دارندۀ امر سبحانی، حضرت حجة بن الحسن العسکری عجل الله تعالی فرجه الشریف، هر چه زودتر ظهور فرماید و با برپایی خیمه‌های علم و دانش قرآنی، شهد دلپذیر و شیرین علوم و معارف الهی را به ما بچشاند و جانمان را لبریز از شادی نماید.
آری، آن هنگام که سپهر فروزان و جاوید عدالت بتابد، همۀ افق¬های تاریک زندگی را درخشان می¬سازد. خدا دست پر مهر او را بر سر بندگان می¬نهد و خرد¬های آنان را شکوفا و اندیشه¬هایشان را به کمال می¬رساند.
عَن أَبِي جَعْفَرٍ (ع): إِذَا قَامَ قَائِمُنَا وَضَعَ اللَّهُ يَدَهُ عَلَى رُءُوسِ الْعِبَادِ فَجَمَعَ بِهَا عُقُولَهُمْ وَ كَمَلَتْ بِهِ أَحْلَامُهُمْ .
«آن هنگام که قائم ما قیام کند، دستش را بر سر بندگان می‌گذارد، پس، عقل‌های آنان را مجتمع و اخلاقشان را کامل می نماید».
و السّلام
ابراهیم حنیف نیا

منابع

ابن بابويه، محمد بن على‏، من لا يحضره الفقيه، سال ۱۴۱۳ ق‏، قم، انتشارات جامعه مدرسین حوزه قم.
اصول و مبانی عمران ناحیه ای، محمد جعفر زمردیان. بی تا، تهران.
الحویزی، عبد علی، تفسير نور الثقلين، سال ۱۳۷۰، قم، مؤسسه اسماعیلیان.
آمدی، عبدالواحد، غرر الحكم و درر الكلم، ترجمه محمد علی انصاری، بی تا، چاپ دهم، تهران، افست.
برقعی، سید یحیی، چکیدۀ اندیشه ها، جلد ۱، سال ۱۳۶۷، قم، نشر کتاب.
تحف العقول، ترجمۀ علی اکبر غفاری،سال ۱۳۹۸ ه.ق، تهران، انتشارات اسلامیه.
حنیف نیا، ابراهیم، گل واژه های نجات و هدایت، سال ۱۳۹۲، گرگان، انتشارات نوروزی.
دیلمی، حسن بن محمد، إرشادالقلوب، سال چاپ: ۱۴۱۲ ق، قم، ناشر: الشريف الرضي‏.
صدوق، الخصال، ترجمه سید احمد فهری زنجانی، بی تا، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه.
صدوق، امالی، ترجمه کمره‌ای، سال ۱۳۶۲ ش، تهران، کتابخانه اسلامیه.
کلینی، محمدبن یعقوب، الكافي، سال ۱۴۰۷ ق، تهران، دار الكتب الإسلامية.
حنیف نیا، ابراهیم، دانش پژوهی در افق دین، سال ۱۳۹۴، تهران، انتشارات منیر.
سیاح، احمد، فرهنگ جامع، بی تا، چاپ چهاردهم، کتاب فروشی اسلام.
شهید ثانی، زین الدین، منية المريد، ترجمه محمد باقر ساعدی، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه.
شعيري، محمد بن محمد، جامع الأخبار، بی تا، نجف، ناشر: مطبعة حيدرية.
شیرازی، سید محمد، چهرۀ اگزیستانسیالیسم، ترجمه علی کاظمی،۱۳۵۴ ش، چاپ دوم، تهران، انتشارات اعلمی.
شرح نهج البلاغة، ابن أبي الحديد، سال چاپ: ۱۴۰۴ ق‏، قم، مكتبة آية الله المرعشي النجفي‏.
صبحی صالح، نهج الباغه، چاپ اول، سال ۱۳۸۷ه.ق، بیروت.
عمید، حسن، فرهنگ عمید، چاپ یازدهم، سال ۱۳۵۶ ه، انتشارات امیر کبیر.
فروغی، محمد علی، سير حكمت در اروپا، سال۱۳۴۴ ش، تهران، انتشارات زوار.
ليثى واسطى، على بن محمد، عيون الحكم و المواعظ، سال ۱۳۷۶ ش، قم، دارالحدیث.
محمدی اشتهاردی، محمد، پندهای جاویدان، جلد اول، چاپ چهارم، تهران.
مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج۱ و ۲، طبع بیروت.
نهج الباغه، فیض الاسلام، سید علی نقی، بی تا، چاپ تهران، اسلامیه.
نهج الفصاحة، ترجمه ابوالقاسم پاینده، بی تا، انتشارات جاویدان.

درباره نویسنده

مطالب مرتبط

2 نظر

    1. حنیف نیا

      سلام علیکم
      این مقاله برگرفته از کتابی دیگر، نوشته این حقیر به نام «دانش پژوهی در افق دین» می باشد که توسط انتشارات منیر در تهران چاپ شده است.
      بهتر است کتاب را تهیه فرمایید و به آن استناد نمایید.
      موفق باشید.

      پاسخ

نظر بدهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *